با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
اولین دیالوگ فیلم که از زبان دختری است که قرار هست که منجی بشر از او زاده شود بیان می شود
نکته : داستان در مورد بدنیا آمدن این کودک این است که این کودک بوجود آمدنش از طریق رابطه ای نامشروع است و مادرش او را حمل می کند تا زمان وضع حمل که دقیقا مصادف با ولادت حضرت عیسی و آغاز سال نو میلادی است میباشد . این حرکت موذیانه نیز در راستای اهداف شیطانی هالیوود و ایجاد شبهه در اذهان مردم و سکولاریزه کردن آنهاست همچنان که در فیلم کد داوینچی 1 هم داشتیم این فیلم سعی بر این داشت که این موضوع را به بیننده القا کند که تمام داستانهایی که در مورد حضرت عیسی و حضرت مریم می داند اشتباه است
در این فیلم هم تقارن ولادت حضرت عیسی و بدنیا آمدن این کودک که قرار است منجی باشد در ذهن ناخودآگاه بیننده شبهه ای نسبت به حضرت عیسی و نحوه ی بدنیا آمدن ایشان ایجاد می کند اولین دیالوگ فیلم که از زبان دختری است که قرار هست که منجی بشر از او زاده شود بیان می شود
نکته : داستان در مورد بدنیا آمدن این کودک این است که این کودک بوجود آمدنش از طریق رابطه ای نامشروع است و مادرش او را حمل می کند تا زمان وضع حمل که دقیقا مصادف با ولادت حضرت عیسی و آغاز سال نو میلادی است میباشد . این حرکت موذیانه نیز در راستای اهداف شیطانی هالیوود و ایجاد شبهه در اذهان مردم و سکولاریزه کردن آنهاست همچنان که در فیلم کد داوینچی 1 هم داشتیم این فیلم سعی بر این داشت که این موضوع را به بیننده القا کند که تمام داستانهایی که در مورد حضرت عیسی و حضرت مریم می داند اشتباه است
در این فیلم هم تقارن ولادت حضرت عیسی و بدنیا آمدن این کودک که قرار است منجی باشد در ذهن ناخودآگاه بیننده شبهه ای نسبت به حضرت عیسی و نحوه ی بدنیا آمدن ایشان ایجاد می کند
اما دیالوگ :
زمانی که من یک دختر کوچولو بودم
مادرم هر شب قبل از خوابیدن بهم یادآوری می کرد که قلبم رو برای خداوند باز کنم ، برای اینکه خداوند مهربان ، بخشنده و عادل بود .
زمانی که چند سال بعد پدرم ما رو ترک کرد اوضاع تغییر کرد
پدرم ، مادرم رو تنها گذاشت تا من وبرادرم رو در یک خانه در نزدیکی صحرای ( مجاو mojave ) بزرگ کنه مادرم دیگه هیچ وقت راجع به مهربانی و بخشندگی خداوند صحبت نکرد ( ! ) در عوض مادرم درباره ی نبوت صحبت کرد ( ! )
در یک زمان وقتی که دنیا در تاریکی پوشیده میشه و سرنوشت انسان رغم می خوره ...
یک شب سرانجام جرات کردم و از مادرم پرسیدم : چرا خداوند تغییر کرد ؟ ( ! ) چرا خداوند از دست بچه هاش اینقدر عصبانی بود ؟ ( ! )
اون گفت نمی دونم ...
در حالی که به شدت من رو در آغوش گرفته بود .... گمان می کنم خداوند از تمام این مسخره بازیها خسته شده بود ... ( !!! )
البته تفسیر این دیالوگ به عهده ی اساتید
صحنه ی اول فیلم :
میکائیل از ماه ( عرش خداوند ) به زمین سقوط می کند :
*******
نکته رمز آلودش اینه که در شهر لس آنجلس ( فرشتگان گمشده ) ! در ساعت 1 و 2 دقیقه ی 23 دسامبر ( 7 روز مانده به روز ولادت حضرت مسیح )
*******
چهره ی میکائیل خونی و نشانه خشم خداوند و رانده شدن او ! با نگاهی به آسمان
*******
میکائیل بالهای خود را بوسیله ی خنجری که با خود دارد قطع می کند . در این هنگام اتفاقی می افتد ، هاله ای از نور به سمت سر او و سپس به سمت حلقه ای که در گردن اوست می رود و حلقه از گردن او باز شده و به زمین می افتد
به این معنی که میکائیل خود را از زیر بار بندگی خداوند رها می کند و آن حلقه که نشان یوق بندگی اش است از او جدا می شود ( مفهوم آزادی غربی _ بدون خدا ! )
میکائیل پس از اینکه وارد یک اسلحه فروشی ( یا انبار اسلحه ) می شود خود را کاملا مسلح می کند و و در هنگام خروج از آنجا بدلیل قفل بودن در با انفجار صلیبی بر روی دیوار ایجاد می کند ! در هنگام خروج نمادین او از داخل صلیب دو پلیس که در حال گشت زنی هستند و بدلیل انفجار ایستاده اند با دیدن میکائیل سعی در دستگیری او دارند
***********
پلیسها قصد دستگیری او را می کنند و میکائیل یکی از آن دو پلیس را خلع سلاح می کند
آن پلیس دیگر که عقب تر ایستاده و به سمت میکائیل نشانه رفته ناگهان توسط نیرویی تسخیر می شود
و به میکائیل هشدار می دهد : _چیکار داری می کنی میکائیل ؟ اینا دستورات تو نبودن ! میکائیل : من از دستورات خودم پیروی می کنم ! _: پس تو هم همراه بچه می میری !
منظور سازنده ها از این دیالوگ میکائیل شبیه سازی تمرد شیطان است