با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
شما سازوكاري را كه براي وحدت اصولگرايان تعبيه شده، قبول داريد؟ الگوي آن را تا چه حد درست ميدانيد؟
جرقه اول اين كار زماني زده شد كه آقاي احمدينژاد بيش از يك سال پيش، آقايان عسكر اولادي، ولايتي و حداد عادل را دعوت كرد و بعدها اين سه نفر تصميم گرفتند كه روش آقاي احمدي نژاد را مبنا كار قرار دهند. البته شرايطي در كشور پيش آمد و بحثي كه به دوركاري آقاي احمدي نژاد معروف شد، رخ داد. شما همچنان دوركاري را قبول نداريد؟
دوركاري يك نامگذاري بود و هركسي روي آن اسمي گذاشت. برخي هم به آن عنوان قهر، مطالبه وموارد ديگر دادند. شما عنوان دوركاري را درست نميدانيد؟
به هرحال اين مسئله به دوركاري معروف شد و به دنبال آن اتفاقاتي درجامعه رخ داد تا جايي كه جامعتين يعني جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارزه با محوريت آيت الله مهدوي كني و آيت الله يزدي كه از روحانيون برجسته و وزنههاي انقلاب اسلامي هستند و همه اصولگرايان اين دو بزرگوار را قبول دارند، پيش قدم شدند و سازكار تازهاي براي وحدت اصولگريان را مطرح كردند. يعني ساز و كار دوم بهتر از سازوكار اول بود ؟
همان طوركه درابتدا گفتم، بناي اوليه را همان سه نفر گذاشتند وبعد اين سه نفر به اضافه ۴ نفر ديگر _ بدون توجه به اتفاقات بعدي ـ هيئت داوري شدند. حضرت آيات مهدوي كني و يزدي مورد قبول هستند و وقتي منشور اصولگرايي را تدوين كردند مورد قبول همه قرار گرفت، اما اتفاقاتي كه بعدا در جهتگيريها رخ داد، مربوط به تركيب كميته بود. با توجه به حضور اين دو بزرگوار و نيز تدوين منشور اصولگرايي، بايد درتركيب كميته دقت ميشد و اشكالاتي كه بعدا ايجاد شد، به وجود نميآمد. اشكالات چه بودند؟
اشكلال و انتقاد اول اينكه با وجود تدوين ساز وكارها ومشخص شدن افراد، اما انگار دغدغه و نگراني اصلي جامعه براي انتخابات وحدت احزاب سياسي است، درحالي كه انتخابات ما يك پديده ملي و از دستاوردهاي انقلاب است. مسئله حايز اهميت حضور و مشاركت، وحدت مردم و وحدت حداكثري است. در واقع هدف بايد بدنه جامعه ونه وحدت احزاب و تشكلها باشد. در وا قع معتقديد كه برعكس برنامهريزي شده است؟ من درعين اينكه تحزب را قبول دارم ويك فرد سياسي و عضو احزاب مختلف از اول انقلاب بوده ام اما سؤال من اين است كه چند درصد مردم ما در حال حاضر عضو احزاب هستند؟ به نظر شما در حال حاضر حزب گرايي در كشور ما معني دارد؟ اينكه تلاش كنيم در آينده اعتمادسازي شده و يك روند مثبت صحيح دنبال شود كه مردم عضو حزب شوند بحثي جدا است، ولي همان طور كه گفتم مگر چند درصد از مردم كشور ما عضو احزاب و تشكلهاي سياسي هستند؟ لذا برنامهريزيها بايد براي بدنه جامعه، صاحبان اصلي انقلاب، متدينين و مردم كوچه بازار باشد. حضور حداكثري مردم درانتخابات بسيار مهم است و بايد به عنوان يك اصل در نظر گرفته شود. انتقاد دومي كه مطرح و مورد سؤال برخي از مردم بود، علت حضور نمايندگان آقاي لاريجاني و قاليباف در كميته جامعتين است. من براي آقاي لاريجاني هم به علت شخصيتشان و هم به عنوان رئيس مجلس احترام قائل هستم اما سؤال اين بود كه چرا ايشان بايد در اين كميته نماينده معرفي كند؟ اين مسئله دقيقا همان انتقادي است كه در مورد نوع تعامل آقاي احمدي نژاد با كميته وحدت درش اوايل آغاز به كار آن، وارد شده بود؟ آن مسئله يك تعريف خاص خود را داشت كه در پرانتز بايد بگويم اگر درست تعريف ميشد اين انتقادات مطرح نميشد. بايد راه وحدت براي انتخابات را پيدا ميكرديم، ولي نكته اصلي همين است. مخصوصا امسال كه چند بار مقام معظم رهبري تأكيد كردند كه كانونهاي ثروت وقدرت نبايد دخالتي در فرآيند انتخابات داشته باشند و از اين طرف هم كساني كه ميخواهند نمانيده مجلس شوند با اتكا بر كانونهاي ثروت و قدرت حركت نكنند. ما ميگوييم كه اگر رئيس مجلس به عنوان رئيس قوه در اين تركيب نماينده دارد، آز ان جا كه ما دو قوه ديگر نيز داريم، روساي دو قوه ديگر نيز بايد نماينده داشته باشند و اين مسئله غير از اين مسئله، تعريف ديگري نميتواند داشته باشد. يعني كانونهاي ثروت و قدرت به اين بخشها اطلاق ميشود؟
در واقع اينجا همان بحث كانون قدرت مطرح است. اينكه به طور مثال عدهاي تحت عنوان اصولگرايان مستقل دور هم جمع شوند و نمايندهاي هم از طرف آقاي لاريجاني به كميته برود چه توجيهي دارد؟مردم سؤال ميكنند نمايندگاني كه خودشان برسركار هستند بايد در همين سازوكار وحدت كسي را بفرستند كه ازحقوق اينها دفاع كند مگر هر كسي قرار است الي الابد نماينده باشد؟ اين مسئله معني ندارد وپاسخي منطقي نيز به اين مسئله داده نشده است. درباره نماينده آقاي قاليباف هم اين ايراد وارد بوده است و مردم سؤال ميكنند كه اگر انتخابات مخصوص شهرتهران بود شايد حضور نماينده شهردار تهران توجيه داشت ولي انتخابات مجلس ملي است، اگر اينطوري باشد تمام شهرداران بايد نمايندهاي به كميته بفرستند. شايد به اين دليل باشد كه شهردار تهران شانس خود را براي انتخابات بعدي زياد ميبيند؟
درست است در اينجا شائبه به وجود ميآيد كه نكند اين افراد در واقع از حالا براي آينده زمينهسازي ميكنند. مگر غير از اين است؟ به هر حال اين شائبهاي است كه مردم مطرح ميكنند. تحليل گران سياسي و كساني مثل شما كه چندسال در حوزه مجلس فعال بوديد، فضا را چطور ارزيابي ميكنيد؟
در حال حاضر شائبه دخالت كانونهاي ثروت و قدرت جدي است. فعلا ميتوانيم همين را بگوييم. يك مسئلهاي درباره آقاي قالبياف مطرح بود كه نه تأييد ونه تكذيب شد. گفته شد كه شهردار تهران در جايي صحبت كرده و گفته كه رئيسجمهور آينده چون ميخواهد سه سال با مجلس نهم كار كند، بنابراين از حالا بايد روي مجلس كار كند. البته اين مسئله كه اين سخنان شايعه يا شائبه باشد را من نميدانم ولي خود ايشان بايد توضيح دهد و اين اتهامها را از خود دور نمايد. راهكار شما چيست؟
در مجموع تأكيد بنده بر اين است كه سازوكار وحدت تغيير كند وهمه مردم در نظر گرفته شوند و ايراد دوم مربوط به تركيب كميته هم برطرف شود. اگر اين اتفاقات بيافتد فكر ميكنم كه مورد حمايت و استقبال مردم هم قرار ميگيرد و آنها با اميد و نشاط درصحنه حاضر خواهند شد ولي اگر درهمين وضعيت فعلي درجا بزنند، توفيقي به دست نخواهند آورد. به نظر ميرسد كه بدنه اجتماعي بايد به عنوان يك واقعيت پذيرفته شود. و مقصود شما از آن بدنه واقعي جامعه چيست؟
واقعيت بدنه اجتماعي جامعه در حال حاضر جبهه پايداري است. شما جبهه پايداري و ماهيت شكلگيري آن را قبول داريد؟
جبهه پايداري با بيانيه هايي كه منتشر كرده، مواضعي كه اعلام كرده و نيز همايش هايي كه برگزار كرده، به طور شفاف تصريح كرده است كه در خط جريان اصيل انقلاب اسلامي و مردم حركت ميكند كه از اول انقلاب حضور داشته و در مقاطع حساس به صحنه آمده، هزينه داده و كتك و سيلي خورده و درجريان فتنه و انحراف به ميدان آمدهاند. اما ساز و كار اصلي اين هايي كه شما گفتيد در قالب جبهه متحد اصولگرايان قرار است شكل واقعي به خود بگيرد؟
جبهه پايداري بارها تشكر خود را از آيت الله مهدوي كني و آيت الله يزدي كه با ايثارگري و بزرگواري براي برگزاري پرشور انتخابات به صحنه آمدهاند تا همه اصولگرايان ليست واحد رائه دهند را اعلام كرده است و از طرف ديگر اين جبهه پايبندي خود را به منشور اصولگرايي كه اين بزرگواران تدوين كردهاند، اعلام داشتهاند.
جبهه پايداري از بطن و توده مردم است ولي ما دررسانهها و نه به صورت رسمي مشاهدهكرديم كه درباره اين جبهه و اينكه چرا به كميته وحدت نميپيوندند مطالب زيادي مطرح شد، درحالي كه رسما و جدي از اعضاي جبهه پايداري براي حضور دركميته دعوتي بعمل نيامد. مشكل عدم پيوند اين جبهه به كميته وحدت چيست؟
به هر حال ديدگاه جبهه پايداري اين است كساني كه درجريان فتنه سكوت كرده، مشاركت داشته يا حمايت كردهاند، اگر بخواهند در سازوكار وحدت اصولگرايان عضو اصلي و صاحبخانه باشند، نقض غرض است؛ درواقع كساني بايد در سازوكار وحدت دخالت داشته باشند كه مواضع شفاف اتخاذ كرده باشند. مواضع دوگانه، يا حمايت از بعضي از سران فتنه يا اعلام رسمي مبني بر اينكه عنوان سران فتنه را قبول نداريم و مواضع مبهم، مواردي نيست كه مورد پذيرش مردم هوشيار و بصير ما باشد. مردم نميپذيرند يا اصولگرايان مسئول يا نمايندگان؟ مردم سرمايههاي انقلاب هستند و ما بايد به مطالبات آنها توجه داشته باشيم؛ مردم ميخواهند راي بدهند، انتخاب كنند و مجلس را تشكيل دهند. اين مردم هستند كه رئيسجمهور را انتخاب ميكنند و در واقع تمام انتخابات ما مردمي و اساس نظام ما نظام مردمسالاري ديني است، لذا ما بايد براساس خواست مردم متدين جامعه حركت كنيم. همين مردم مقام معظم رهبري را به عنوان محور وحدت قبول دارند و منتظر رهنمودهاي ايشان هستند و براساس حركت توصيهها و فرمايشات ايشان حركت ميكنند از طرفي نگاه مقام معظم رهبري به جايگاه مردم نيز همانند نگاه حضرت امام(ره) است. فكر نميكنيد مقام معظم رهبري هم نوعي ديدگاه انتقادي نسبت به دولت پيدا كردهاند؟
اين بحث در جايگاه دوم قرار دارد. مقام معظم رهبري مردم را اصل ميدانند بنابراين به نظر ميآيد كه در اين سازو كار وحدت، آيت الله مهدوي كني و آيت الله يزدي كه همه قبولشان دارند بايد زمينه نقد را فراهم كنند و با بزرگواري خودشان به يك شكلي مسائل را مرتفع كنند. اما شرايطي كه پيش ميرود نهايتا به وحدت قابل قبولي ميرسد و ما اميد داريم كه حتماً اصولگرايان ليست واحد ارائه دهند. با حضور تمام گروه ها؟
بله! تجربه اين مسئله را ثابت كرده است. به نظر شما حتي جبهه پايداري هم خودش را جدا نميكند؟
بايد مواضع و ديدگاهها بررسي شود و مسير درست انتخاب شود. پيشبيني شما از آينده و انتخابات مجلس چيست؟
به نظرم مواضع و ديدگاههاي جبهه پايداري قابل قبول و مورد توجه مردم و بزرگان سازوكار وحدت است و اميدواريم در نهايت وحدت هم شكل بگيرد. البته ما مشابه اين شرايط را در دورههاي قبل هم داشتهايم به نحوي كه در آستانه انتخابات مجلس هشتم گروهي با عنوان ۶+۵ تشكيل شد كه عدد ۶ همان احزاب بودند ولي با اين حال شاهد بوديم كه در مجلس گروهي به اسم اصولگرايان منتقد و مستقل بيرقي را بلند كردند اما نهايتاً درك و بصيرت عميق مردم و فرمايشات رهبري منجر به رائه يك ليست واحد شد. پيش بيني من از اين دوره هم اين است كه نهايتا اين اتفاق رخ ميدهد و اصولگرايان هر چه به انتخابات نزديكتر ميشويم مثل دورههاي قبل، توصيههاي مقام معظم رهبري را معيار و ملاك خود قرار ميدهند و كم كم به وحدت نزديك ميشوند و در نهايت يك ليست خواهند داد. خانم آليا به نظرتان در اين ميان ساير گروههاي سياسي چه نقش آفريني خاصي خواهند داشت؟
در مورد اصلاح طلبان نكته اين است كه يك طيف اصلاح طلبان افراطي هستند كه در جريان فتنه ماهيت خود را نشان دادند و توسط مردم طرد شدند ولي هنوز به اشكال مختلف تلاش ميكنند كه آن اتفاقات يا رويدادها را به نفع خود مصادره و موجسواري كنند و خود را به شكلي مطرح كنند اما از طرفي بخشي از اصلاح طلبان هستند كه جريان فتنه را محكوم كرده و برائت جستند و مواضع خود را به صورت شفاف مطرح كردند كه اين طيف به عنوان يك تفكر ممكن است درانتخابات حضور داشته باشند و رأي عدهاي از طرفداران خود را نيز جذب كنند. شاخص اين جدايي چيست؟
در و اقع بين اصلاحطلبان طيفي وجود دارد كه فرمايشات مقام معظم رهبري براي آنها حجت است، بر همين اساس خيلي سريع از جريان فتنه و موسوي و كروبي دور شدند و به صف ملت آمدند و جداي اين اينكه در آن مدت كوتاه فريب بعضي از شعارها را خورده بودند، سريع جايگاه خود را پيدا كردند و پشت سر مقام معظم رهبري در كنار ملت ايستادند. طبيعي است كه اين طيف هم بايد خود را عرضه كند و به صحنه بيايد و اگر اقبالي داشته باشد نهايتاً مردم بايد به آنها راي دهند. فكر نميكنيد اگر اصلاح طلبان يا طيف مقابل اصولگرايان خيلي هم ضعيف انگاشته شوند اتفاقي كه در تغيير قدرت از اصلاح طلبان به اصولگرايان اتفاق افتاد ممكن است در آينده نزديك در انتظار اصولگرايان باشد؟
در حال حاضر اصولگرايان تلاش ميكنند در شهرستانهاي مختلف از مهرههاي نا آشنا براي مردم استفاده كنند؛ چراكه مواضع آنها در جريان فتنه مشخص بوده است البته در برخي نقاط هم يا چهرههاي گمنام را مطرح ميكنند يا افرادي كه در بين مردم از سابقه بدي برخوردار نيستند را به صحنه ميآورند كه حالا چهره موجه تري دارند. خودشان هم متوجه شدهاند كه حمايت يا مشاركت از فتنه ازنظر انقلاب حركت بسيار زشتي بود بنابراين چهرههاي موجه تري را مطرح ميكنند؟افرادي كه مواضع خود را اعلام ميكنند چنانچه مردم در ارزيابي خود نقطه كوري در عقبه آنها مشاهده نكنند و در حركت به همراه نظام و در دفاع از ارزشهاي نظام كوتاهي نكرده باشند، از شانس زيادي برخوردار هستند. و بقيه تا چه اندازه ممكن است در انتخابات حضور داشته باشند؟ اما عدهاي كه در جريان فتنه مطرود بودند و همچنان نيز تلاش ميكنند، در واقع به شكلي با تنفس مصنوعي ميخواهند حيات موقت ديگري براي خودشان ايجاد كنند، به نظر ميرسد كه ديگر شانسي ندارند. درمجموع پيش بيني ما اين است كه مردم در اين مقطع حساس تاريخي، هوشيار هستند و با توجه به شرايط منطقهاي و بينالمللي، تحولات دنياي اسلام، همچنين تحولات امريكا و اروپا، بيداري اسلامي و بيداري ساير ملتها حتي در ممالك غيراسلامي، ملت ايران بسيار بصير بوده و متوجه جايگاه الگو بخش جمهوري اسلامي هستند و متقابلا هم ميدانند كه دشمنان براي اينكه در اين الگوبخشي خدشه وارد كنند، مهمترين دستاورد انقلاب؛ يعني انتخابات را نشانه گرفتهاند. به همين دليل من فكر ميكنم مردم انتخابات امسال راخيلي عزتمند، باشكوه و مثالزدني اداره ميكنند. دليل اين آگاهي و بصيرت را در چه مسئلهاي ميدانيد؟
مردم بعد از فتنه ۸۸ متوجه شدند كه دشمنان همواره در مقطع انتخابات به دنبال عملياتي كردن توطئههاي خود هستند، لذا تصور من بر اين است كه به همين دليل و با عبرتهايي كه از اتخابات رياست جمهوري و تلاشهاي فتنهگران گرفتهاند، مردم امسال انتخابات بسيار خوبي را برگزار ميكنند و مجلس خوبي را رقم ميزنند. با اين شرايط معتقديد كه اكثريت مجلس آينده با اصولگرايان است؟ بله اكثريت با اصولگرايان است.
همچنان در صحبتهاي شما به نوعي حس حمايت از دولت وجود دارد در حالي كه بسياري از نمايندگان تا جايي كه ما ميشناسيم، دراين ۴سال تفاوتهاي زيادي در مواضعشان نسبت به دولت ايجاد كردهاند. به نظر شما در حال حاضر چه انتقادي به دولت وارد است؟ ديدگاه من شفاف است. در واقع ما معيار داريم، اعتقاد من بر اين است كه دولتها، رؤساي جمهور و نمايندگان مجلس ميآيند و ميروند و هيچ يك ماندني نيستند، اما آن چيزي كه ماندني و محوربه نظر ميرسد، راهبري انقلاب است. ما بايد دقت كنيم و متوجه باشيم كه سكانداركشتي انقلاب چگونه كشتي را هدايت ميكند؟ مقام معظم رهبري براساس هدايتهايي كه دارند، ميخواهند كه دولت به طور طبيعي كار خود را به پايان برساند. البته معني سخن اين نيست كه در كار مجلس، دولت ويا قوه قضائيه اشكالي وجود ندارد. مقام معظم رهبري هر سه قوه را به شكلي هدايت ميكنند كه اگر مشكلي هم وجود دارد به نحوي با هزينههاي خيلي كم و خروجيهايي كه به نفع مردم باشد، مديريت شود. به نظر شما مقصود مقام معظم رهبري در مورد دولت دقيقا چيست؟
نظر مقام معظم رهبري با وجود همه مسائلي كه در كشور وجود دارد، بر اين است كه دولت به طور كامل به پايان برسد و اگر نقد و اشكالي وجود دارد، مسائل با تعامل روساي سه قوه برطرف شود. اساساً مقام معظم رهبري آيت الله شاهرودي رابر اين اساس انتخاب كردند كه ايشان مسئوليتي در جهت تحكيم تعامل بين سه قوه برعهده بگيرند؛ بدين معنا كه ميخواهند سه قوه جريان حركتي و خدمتي خود را سالم به پايان برسانند. البته برخي واقعيتهاي اجتماعي وجود دارد و مردم برخي مواضع را از رئيسجمهور يا بعضي افراد در كابينه مشاهده كردهاند كه مورد پسند نبوده است كه از آن جمله ميتوان به بحث مكتب ايراني اشاره كرد؛ در واقع اين موارد واقعيتهايي از مسائل اجتماعي است و مقام معظم رهبري هم گاهي به اين مسائل اشاره ميكنند كه به طور مثال تأكيد كردند كه هويت مااسلامي و فرهنگ ما فرهنگ اسلامي است. دغدغه گروهي از مردم كه تا حدي منتقد دكتر احمدي نژاد شدهاند اين است كه بين اطرافيان ايشان مسئلهاي وجود دارد؟ اگر يك نگاه منطقي هم داشته باشيم چطور رئيسجمهور افرادي كه دور وي است مديريت كند؟چرا در مورد برخي از اطرافيانشان سكوت كرده اند؟اين مسئله يك انتقاد جدي است. موضع گيريهايي كه برخي از اطرافيان رئيسجمهور داشتند را مردم نپسنديدند. اشكال هم داشت و رئيسجمهور هم نبايد حمايت كند. درحال حاضر هم بخشي از اقدامات دولت قابل دفاع است؛ اقدامات شجاعانهاي كه دولت در بخش هايي از جمله نوع حكومتداري ـ كه براي اولين بار آقاي احمد نژاد ايجاد كرده است و به اسم ايشان ثبت شده ـ انجام داده از آن جمله است. همچنين ميتوان به مواري از قبيل سفرهاي استاني از بين بردن فاصله دولت و ملت، ساده زيستي و استكبار ستيزي اشاره كرده كه واقعيتهايي هستند كه هيچكس نميتواند آنها را نفي كند. اما اينها از بين برنده دغدغههاي مردم نيست. مردم بيشتر به علت اعلام برخي از مواضع فرهنگي مكدر شدند ولي از انجا كه خود رئيسجمهور را انتخاب كردهاند و وي را از خود ميدانند، انتظاراتشان را بيان ميكنند تا پاسخي از رئيسجمهور دريافت كنند؛ در واقع فاصلهاي بين مردم و رئيسجمهور وجود ندارد و مردم اگر هم انتقادي هست يا از اعلام موضعي رضايت ندارند، آن را بيان ميكنند. ولي رئيسجمهور توقعشان را برآورده نكرده است؟
هنوزكه كار دولت به پايان نرسيده است. آرزوي مردم اين است كه اگر كسي را انتخاب ميكنند آن فرد حتيالامكان به گونهاي باشد كه خواستههاي آنها را برآورده كند، به ويژه در نظام ما كه خانواده شهدا، رزمندگان، ايثارگران، متدينين و عموم ملت خواستههاي خاص خود را دارند. جامعه ما يك جامعه ديني است، بنابراين مردم مسئولان را از خود ميدانند و مسائل را مطرح ميكنند و ميخواهند كه زود ترتيب اثر داده شود. اين موارد نشان ميدهد كه جامعه ما زنده و پوياست. گفتوگو، تعامل، پيگيري مطالبات، اصرار و پافشاري، همه و همه با حضور مقام معظم رهبري روند مثبتي است. اين مطالبات برآورده ميشود يا خير؟
اين مطالبات در جريان است. انتظار ميرود واميدواريم كه در مورد مسائل فرهنگي كه همواره مطالبه اصلي مردم حتي از دولت اصلاحات هم بود، غفلت صورت نگيرد؛ به نظر من عليت اصلي سقوط دولت اصلاحات بيتوجهي به مطالبات فرهنگي ملت بود. يادمان نرفته در دوره آقاي خاتمي در واقع نارضايتي و ناخشنودي مردم از ايشان به خاطر بعضي از عملكردهاي فرهنگي مثل برداشتي كه از مفهوم آزادي داشتند، يا نوع فيلم هايي كه اكران ميشد، مواضع وزير ارشاد وقت، جلسات مختلط دخترها و پسرها در آن زمان و. . . بود. از زماني كه براي مردم شفاف شد كه مشي فرهنگي دولت آقاي خاتمي و دولت اصلاحات فاصله گرفتن از فرهنگ ديني و اسلامي است و وقتي مواضع انفعالي ايشان در مقابل غربيها را ديدند، همان مردمي كه در خرداد ۷۶ به آقاي خاتمي راي داده بودند، مسيرشان را عوض كردند. براي اين دولت هم ممكن است همين مسئله محتمل باشد؟
جايگاه آقاي احمدي نژآد قابل مقايسه با آن شرايط در زمان اصلاحات نيست. درحال حاضر مردم هنوز اين انتظار را از آقاي احمدي نژاد دارند و طبق آخرين نظر سنجي كه صورت گرفته و نتيجهاش در مورد گروههاي مختلف اعلام شده، هنوز هم درصدي كه نسبت به خود احمدي نژاد است در مورد ديگران مثل اصلاح طلبان اصولا قابل مقايسه نيست. پايگاه ايشان نسبت به آن شرايط اصلا قابل مقايسه نيست. اما ميخواهيم خودشان را با خودشان مقايسه كنيم احمدي نژاد سال ۸۴ با حال حاضر؟ خواستههاي مردم از ايشان يك خواستههاي قابل احترامي است. مردم بيان ميكنند كه آقاي احمدي نژاد در دولت دهم نسبت به دولت نهم تفاوت پيدا كرده است. اين يك واقعيت است!
مردم خود رئيسجمهوري را انتخاب كردهاند ومي دانند كه نظر رهبر معظم انقلاب هم اين است كه دولت دهم عزتمندانه به پايان برسد. لذا انتظارات خود را به هر نحوي از طريق نامه، ملاقات حضوري و رسانهها مطرح ميكنند كه با توجه به مردميبودن آقاي احمدينژاد انتظار ميرود ايشان كه به مردم علاقه زيادي دارند، به اين دغدغهها توجه كنند و اگر استدلالهايي دارند، بيان كنند. من معتقدم كه ايشان توجه ميكنند و انشالله مسير به شكلي ميشود كه دولت دهم هم عزتمندانه ۴سال خود را به پايان يرساند. پس بايد منتظرتغييرات و رويكردهاي جديدي از دولت دهم در جهت پيگيري مطالبات مردمي باشيم!
خود آقاي احمدي نژآد هم ميدانند كه مردمي كه به وي رأي دادهاند، به لحاظ توان مالي اكثريت متوسط يا متوسط به پايين بودند و با وجود رقباي سرسخت، براي آقاي احمدي نژآد به صحنه آمدند و به ايشان راي دادند، لذا بايد حق آنها را ادا كرد. واگر اين حق ادا نشود؟
از رئيسجمهور منتخبشان بخواهند كه مطابق خواستههاي آنها عمل كند و ما اميدواريم كه اين رضايت مندي براي مردم تامين شود.
به گزارش فارس، علیاکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان در حاشیه مراسم بزرگداشت شهدای صنعت هستهای کشورمان که امروز سهشنبه، در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد، در خصوص مذاکرات ایران و ۱+۵ گفت ما آمادگی خود را برای مذاکرات ۱+۵ اعلام کردیم و همواره این آمادگی را اعلام داشتهایم ولی آنها هستند که گاهی شرایطی را برای ما میگذارند.
وی افزود: این موضوع را آقای جلیلی در مذاکرات خود اعلام کرد و الان تفاهماتی در مورد مذاکرات با ۱+۵ در آینده نه چندان دور شده است اما زمان پیشنهادی اعلام نشده و آقای جلیلی و خانم اشتون در حال رایزنی هستند.
وزیر خارجه کشورمان در خصوص درز اطلاعات کشورمان از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز گفت: آژانس طبق اساسنامه خود حق ندارد اطلاعات مربوط به کشورهای عضو را افشا کند که متأسفانه این نهاد به طور غیر عمدی درست عمل نکرد و آمانو نیز عذرخواهی کرده، ولی عذرخواهی فایده ندارد. باید اقدام جدی در آژانس انجام گیرد تا اطلاعات مربوط به همه کشورها و نه فقط ایران افشاء نشود.
صالحی با بیان اینکه آژانس پیش از صدور آخرین گزارش خود این گزارش را با کشورهای عضو شورای امنیت در میان گذاشته بود، خاطرنشان کرد: آژانس حق چنین کاری را نداشت.
وی در خصوص واکنش نسبت به ترور دانشمندان هستهای کشورمان در عرصه بینالمللی نیز گفت: ایران اعتراض خود را اعلام کرده و از نظر حقوقی نیز موضوع را در نهادهای بینالمللی پیگیری میکند.
وزیرخارجه کشورمان ادامه داد: وزارت خارجه اقداماتی را در این خصوص انجام داده و اعتراضات ما در نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل به طور حقوقی دنبال میشود که در این خصوص بان کی مون نیز اظهار تأسف خود را اعلام کرده است.
صالحی به ایجاد اختلاف و دو دستگی در بین کشورهای غربی در مورد ایران اشاره کرد و گفت: آنهایی که داعیه انسانیت و حفظ حرمت انسانها را داشتند، با رفتارهای خود تناقض در گفتارشان را نشان دادند که همین موضوع باعث ایجاد شکافی عمیق در بین خودشان شده است.
* مقامات سعودی در اظهارات خود دقت کنند
صالحی در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص اظهارات وزیر انرژی عربستان مبنی بر جایگزینی نفت ایران در صورت تحریم نفتی کشورمان نیز گفت: اگر این نظر، موضع رسمی عربستان باشد توصیه میکنیم که مسئولین سعودی با تأمل، مسئولیت و نیز عقلانیت بیشتری واکنش نشان دهند.
وی تمامی این موضعگیریها را به عنوان پیشینهای در روابط ایران و عربستان خواند و یادآور شد: ما علاقهمند به تعامل با تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان هستیم.
وزیر خارجی کشورمان در خصوص حضور نیروهای فرامنطقهای در خلیج فارس نیز اظهار داشت: امنیت خلیج فارس یک امنیت جمعی است و کسی از ماورای آن نمیتواند این امنیت را حفظ کند. ما به عنوان لنگرگاه صلح و ثبات خلیجفارس و به عنوان یک عنصر اصلی مدعی حفظ این امنیت هستیم.
وی با بیان اینکه بیشترین کرانه خلیج فارس در ایران قرار دارد، خاطرنشان کرد: ایران مقدم بر همه کشورها مدعی حفظ صلح و ثبات در این منطقه است.
وزیر خارجه کشورمان افزود: انتظار داریم کشورهای حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان از چنین گفتمانی پرهیز کنند چرا که این کارنامه در روابط دو کشور باقی خواهد ماند و ممکن است که بعدها مشکلاتی را فراهم کند. البته تصور میکنم این اظهارات شخصی وزیر بوده و قطعاً حکومت عربستان چنین موضعی ندارد.
«شطرنج برره ای اقلیت» برای انتخاب رئیس دانشگاه آزاد
محمد خورشیدی | سریال «شبهای برره» و ماجرای بازی شطرنج آن را کمابیش همه ما به یاد داریم؛ این سریال روایتگر سبک زندگی، منش و اندیشه دو قشر بود: «قشری که از فقر فرهنگی رنج میبرد» و «قشری که فرهنگی نسبتاً موجه داشت». هر بار که یک نفر از قشر نخست با یک نفر از قشر دوم شطرنج بازی میکردند، عضو قشر فقیر از نظر فرهنگی، به محض آنکه در آستانه باخت قرار میگرفت و حریف خود را پیروز میدید، با مشت و لگد به جان صفحه شطرنج و مهرههایش میافتاد و بازی را به هم میزد. حریف هم اگر اعتراضی میکرد، به کتک تهدید میشد!
این روزها ماجرای رفتار و منش یک گروه اقلیت در هيئت امنای دانشگاه آزاد در جریان انتخاب رئیس جدید این دانشگاه نیز به بازی شطرنج بررهایها شبیه شده است! یک گروه اکثریت در هیئت امنا با رعایت اصول دموکراتیک انتخابات برای تعیین رئیس جدید به جای عبدالله جاسبی به فرهاد دانشجو رأي میدهند، اما چند نفر(گروه اقلیت) علیه نتیجه این انتخابات میشوند و با زیر بار شکست نرفتن تلاش میکنند بازی را به هم بزنند! شورش علیه یک مطالبه ۶ ساله
بیست و یکم دی ماه، دومین جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد به ریاست وزیر علوم و تحقیقات در حالی برگزار شد که دستور اصلی و تنها دستور جلسه، رأي گیری برای انتخاب رئیس جدید این دانشگاه بود. اما آیتالله هاشمی رفسنجانی-رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد- که هم از اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی او را به عنوان رئیس این جلسه انتخاب نکرده و هم از اینکه قرار است ماندن یا نماندن عبدالله جاسبی به رأي گذاشته شود، دلگیر است از همان ابتدای جلسه ساز مخالف مینوازد و طبیعی است که جاسبی هم با او همنوا میشود.
پیش از تشکیل این جلسه، با توجه به آنکه از مدتها پیش قرار بود تکلیف رئیس جدید دانشگاه آزاد در نخستین جلسه هیئت امنا روشن شود، اما به خاطر بازی بر هم زدنهای گروه اقلیت در این جلسه، انتخاب رئیس جدید به سرانجام نرسید و قرار شد در جلسه دوم هیئت امنا، تکلیف روشن شود. فشار افکار عمومی، رسانهها و تشکلهای دانشجویی بر وزیر علوم که از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان حکم و رئیس این جلسه برگزیده شده بود، سبب شد تا او اعلام کند: «اگر جلسه دوم هیئت امنا ۱۵ ساعت هم طول بکشد، حتماً رئیس جدید انتخاب میشود».
البته مسئله پایان مدیریت جاسبی بر دانشگاه آزاد از شش سال پیش مطرح شد و تا به امروز به اطاله کشیده شده است. در طول این شش سال، تشکلهای دانشجویی و افکار عمومی در راستای احترام به گردش نخبگان در عرصه مدیریت به طور مستمر پیگیر خاتمه ریاست جاسبی بودند و شاید اگر جاسبی، از موضع غرور و حق به جانبی با افکار عمومی برخورد نمی کرد، اصرارها تا به امروز تداوم نداشت. چقدر شبیه انتخابات ۸۸ است! از آنجا که طبق اساسنامه جدید دانشگاه آزاد، فرهاد دانشجو پس از اینکه بتواند رأي اکثریت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را کسب کند و به صورت قانونی رئیس این دانشگاه شود، باید رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد یعنی آیتالله هاشمیرفسنجانی حکم وی را امضا کند. شنیدهها حاکی از آن است که آیتالله هاشمیرفسنجانی در دومین جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد و در اعتراض به رأیگیری و انتخاب فرهاد دانشجو اعلام کرده که حکم وی را امضا نخواهد کرد!
رفتارها و منش گروه اقلیت در هيئت امنای دانشگاه آزاد به رهبری آیتالله هاشمی رفسنجانی در واکنش به شکست عبدالله جاسبی(کاندیدای موردنظر هاشمی رفسنجانی) در این انتخابات، چقدر شبیه به انتخابات ریاستجمهوری در سال ۸۸ است! در انتخابات سال ۸۸ هم، گروه شکست خورده، ژست پیروزی به خود گرفتند و با جنجال و هیاهو نه تنها زیر بار نتیجه انتخابات و پذیرش قاعده «برد و باخت» نرفتند، بلکه فتنهای را آفریدند که دود تبعات آن هنوز که هنوز است از چشمهای ۷۵ میلیون ایرانی خارج نشده است!
در ماجرای انتخابات سال ۸۸ هم، به عقیده تحلیلگران و بر اساس شواهد موجود، آیتالله هاشمی خطدهنده گروه جرزن بود. در انتخابات رئیس دانشگاه آزاد هم که در روز روشن برگزار شد، شخص آیتاللههاشمی هدایتگر شورش اقتدارگرایانه بر رأي اکثریت هيئت امنا بود. انتخابات یعنی «من باید برنده باشم»!
مشاهده چنین رفتارهایی از سوی هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش به این معناست که این طیف به رغم آنکه همواره از رقابت دموکراتیک و احترام به رأي اکثریت سخن میگویند، اما در عمل نه تنها اعتقادی به این موضوع ندارند، بلکه بنا بر عادت و منافع، بر رأي اکثریت میشورند!
چنین رفتاری از سوی هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش، عین اقتدارگرایی و استبداد است. اقتدارگرایی و استبداد هم دوعنصری است که نه تنها محبوبیت زا نیست، بلکه سبب نفرت عمومی از منشا و ابزار اقتدارگرایی خواهد شد.
محمد مصطفينژاد | موفقیت فیلم ایرانی «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره گلدنگلوب همچنان که پس از اعلام نام این فیلم به عنوان بهترین اثر خارجی با بهت و استقبال نهچندان خوب حضار شرکتکننده در سالن بورلیهیلز امريكا همراه شد از قضا پا گذاشتن سینمای ایران به عرصههای جهانی نیز به ذائقه برخی سینماگران هالیوودی خوش نیامده است.
آنجلینا جولی، کارگردان «در سرزمین خون و عسل» و فیلم رقیب «جدایی نادر از سیمین» که در حین ارائه جایزه جهانی گلدنگلوب به اصغر فرهادی در کنار همسرش براد پیت از معدود میهمانان متبسم در سالن بود، طی گفتوگویی با روزنامه «اگزمینر» در سخنانی که نشان از ناراحتی حضور ایران در عرصه سینمای جهان عرب دارد، گفته است: «نمیخواهیم جهان عرب مثل همسایهاش ایران شود.»
در جهان عرب به رغم لبریز بودن منابع مالی از داشتن صنعت سینما محروم است و هالیوود از این فرصت استفاده کرده و به خوبی جای خود را در دل اعراب باز کرده است تا آنجا که میتوان گفت این صنعت پردرآمد امريكا، سینمای کشورهای عربی را به بطالت سوق داده است. در این شرایط استقبال گسترده مردم کشورهایی چون تونس، مصر، ترکیه و چندین و چند کشور دیگر از آثار سینمایی و سریالهای تلویزیونی مذهبی و حقیقت محوری چون «ملک سلیمان نبی» و «حضرت یوسف (ع)» گامهای اولیه و تازهای بود که از سوی سینماگران کشورمان در عرصه بینالمللی برداشته شد؛ گامهایی که هنوز در مقابل سلطه سینمای هالیوود و بازار پرچرب و پرمایه آن در دنیای عرب بسیار ناچیز بود اما در سال جاری جریان تازهای در تولید آثار سینمایی کشور به راه افتاد؛ جریانی نو با نگاهی ویژه به تعریف مخاطب جهانی؛ همان چیزی که از مدتها قبل نیازش در سینمای کشور احساس میشد.
در این سال فیلمهایی چون «۳۳ روز» و «بدرود بغداد» که با تلفیقی از بازیگران عرب و عوامل ایرانی ساخته شده بودند پا را از محدودههای ملی فراتر گذاشتند و با پرداختن به موضوع روز کشورهای عربی نه تنها در داخل کشور اکران شدند بلکه در کشورهای عرب زبان نیز به نمایش درآمدند یا در نوبت اکران قرار گرفتند. فیلم در دست ساخت «محمد رسول الله» نیز که از آن به عنوان بزرگترین پروژه سینمای جهان اسلام یاد میشود از دیگر آثاری است که با هزینه میلیاردی تولید و ساختش بدون شک مرزهای ایران را درنوردیده و با استقبال گسترده جهانی به ویژه جهان عرب مواجه خواهد شد.
در عین حال فیلم «جدایی نادر از سیمین» که از زمان شرکت در جشنواره برلین تا کنون برنده ۵۲ جایزه بینالمللی شده است، با کسب جایزه بهترین فیلم خارجی جهان، آب پاکی را بر دست هالیوودی ریخته است که به بازار جهان عرب نگاه ویژهای دارد. سینمای ایران، سینمای حقیقت است و ذائقه و فرهنگ مسلمانان دنیای عرب نیز همسویی بیشتری با مضامینی دارد که در آثار سینمایی ایران مطرح میشود. در این بین سخنان آنجلینا جولی در حاشیه برگزاری شصت و نهمین جشنواره سینمایی گلدنگلوب دور از انتظار نبود. این گونه به نظر میرسد که جهانی شدن سینمای ایران و نزدیکی کشورمان به جهان عرب، بازار پر فروش فیلمهای اکشن هالیوودی در کشورهای عربی را به خطر انداخته است. آیا واقعاً این رویه ادامه پیدا خواهد کرد و سینمای ایران خود را جایگزین سینمای هالیوود در جهان عرب خواهد کرد؟
نام سینمای ایران به رغم گذر بیش از ۱۰۰سال از عمرش برای دنیای سینما و مخاطبان جهانی آن ناآشنا و غریب بود اما در سال جاری این نام بارها بر زبانها جاری شد.
شايد غلبه سینمای حقیقت ایران بر سینمای ضداخلاقی و اکشن هالیوود در محدودههای کشورهای عربی تنها به مثابه یک رویا باشد، اما بدون شک انعکاس موفقیت سینمای ایران در عرصههای معتبر جهانی، مسئولان کشورمان را به توسعه این صنعت و گسترش روابط و همکاریها با سایر کشورها به خصوص کشورهای عربی که میتوانند بازار خاص سینمای ایران باشند، سوق خواهد داد.
چنانچه شاید بتوان تفاهمنامه همکاری فرهنگی سینمایی ایران و لبنان را که در روز گذشته میان وزرای فرهنگی دو کشور امضا شد، مصداق این همکاریها دانست. برای جولی و فیلمهایی نظیر «در سرزمین خون و عسل» و سایر فيلمسازان هالیوودی و آثاری از آنها که برای دنیای عرب تعریف شده است، بسط همکاری سینمای ایران با سینمای جهان عرب به منزله خطری جدی است و چه بهتر که از نگاه هالیوودی، مخاطبان جهان عرب فاصله خود را با ایران حفظ کنند تا مبادا از کمال همجواری با ایران، خود صاحب یک سینمای مستقل شده یا سینمای ایران را به سینمای اکشن هالیوود ترجیح دهند.
دانشجو با 24 رأی موافق رئیس شد | جاسبی: فرصت دهید تا استعفا دهم
به گزارش فارس، جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تأیید ریاست فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد بعدازظهر امروز به ریاست محمود احمدینژاد رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی در محل نهاد ریاستجمهوری برگزار شد.
محمدرضا مخبردزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از پایان این جلسه در جمع خبرنگاران اعلام کرد که فرهاد دانشجو با رأی قاطع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان رئیس دانشگاه آزاد انتخاب شد اما به تعداد آرا اشاره نکرد.
یک منبع آگاه در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، جزئیات جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی را تشریح کرد و گفت: ۲۸ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه این شورا حضور داشتند که پس از انجام رأیگیری از ۲۸ رأی مأخوذه، ۲۴ رأی موافق با ریاست فرهاد دانشجو، ۲ رأی ممتنع و ۲ رأی مخالف ریاست فرهاد دانشجو بر این دانشگاه بود.
وی افزود: در این جلسه کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری که از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی مأمور برگزاری جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد برای تغییر ریاست این دانشگاه بود، گزارش کاملی از روند جلسه اول و دوم این هیئت را به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه داد.
این مقام آگاه خاطرنشان کرد: عبدالله جاسبی رئیس سابق دانشگاه آزاد در این جلسه پیشنهاد داد که رأیگیری برای تأیید رئیس جدید دانشگاه آزاد صورت نگیرد و فرصتی داده شود تا وی بتواند استعفای خود را از ریاست دانشگاه آزاد اعلام کند که با مخالفت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی روبرو شد.
متن کامل سخنان عماد افروغ در برنامه پارک ملت + توضیحات تکمیلی
به گزارش فارس، در پی برخی اظهار نظرات در خصوص سخنان عماد افروغ در برنامه تلویزیونی پارک ملت وی توضیحاتی در این رابطه ارائه داد:
امام خمینی:
همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار کنند. این موافق هر که باشد، باشد، مخالف هرکه هم باشد، باشد. ( صحیفه امام،ج۱۳،ص۱۰۲)
بعد از حضور بنده در برنامه زنده پارک ملت و صحبتها و نقدهایی درون گفتمانی و در چهارچوب ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی و اندیشههای امام راحل ( ره) و مقام معظم رهبری و قطع نظر از حمایتهای دردمندان و دلسوزان، با موجی از تخریبها و هتاکیها و سطحی نگریها و بعضاً قضاوت های عجولانه، از جمله قضاوت نایب رئیس مجلس جناب آقای دکتر صدر در پاسخ به تذکر یکی از وکیلالدولهها روبرو شدم، فرصت را مغتنم میشمرم و با غسل شهادت، عین گفتوگوی حضوری خود در برنامه پارک ملت به منظور استفاده از تحلیلها و نقدهای عالمانه و به منظور جلوگیری از سوء استفاده برخی از فتنه جویان، متحجران و سنگ اندیشان، متوهمان و دوستداران هیجانات کاذب و کاسبان و کرکسان فتنه، به ویژه در آستانه انتخابات را در اختیار رسانهها قرار میدهم و البته پیگیر قرائت جوابیه خود از تریبون مجلس هم هستم.
در پایان هم باید بگویم که من هویتم را از امام خمینی (ره) و ولایت فقیه به دست آوردهام و به راحتی این هویت را از دست نمیدهم.
*متن کامل اظهار افروغ در برنامه پارک ملت:
شهیدی فر: این روزها به چه کاری مشغولید؟
کارهای مطالعاتی ، روشن فکری و تدریس را مهم ترین کار و ضروری ترین کار در شرایط کنونی می دانم .
شهیدی فر: روشن فکری کار مذمومی است، توضیح دهید که منظورتان چیست؟
اتفاقا می گویم نه تنها مذموم. نیست، بلکه کار انبیایی است، همه کس هم نمی تواند مدعی روشن فکری باشد. حسب یک بحث مفهومی فقط انبیاء و خداگرایان می توانند مدعی روشن فکری باشند.
روشن فکر کسی است که زبان بی زبان هاست و به گونه ای مدافع حقوق و نیازهای واقعی مردم است، حالا اگر کسی برای مردم حقوق و نیازی قائل نباشد، بالطبع ذاتی هم قائل نیست و اگر قائل به ذات شد، باید قائل به غایت باشد و نسبتی است بین غایت و ذات و خدا.
پس اگر من می خواهم بگویم برده، تو برده ای و خبر نداری، باید از سرشت واقعی و آزاد انسان شناخت داشته باشم تا بتوانم بگویم این برده است ولو از بردگی خودش راضی است. چون روشن فکری به گونه ای از نیازهای واقعی و نه نیازهای متصور و نه نیازهای القایی و نه نیازهای اغوایی دفاع می کند. حسب یک ذات شناسی این کار را می کند.
وقتی پای ذات به میان می آید، بالطبع پای غایت و پای خدا هم به میان می آید. حسب این نسبت سه گانه غایت و ذات و خداست که می گویم مفهوماً فقط خداگرایان می توانند روشن فکری کنند. این به آن معنا نیست که الزاماً خداگرایان در تاریخ روشن فکری کرده اند یا در واقع کسانی که به خدا ارادتی نداشته اند، روشن فکری نکرده اند، این از این جهت است که چون مفهوماً فقط خداگرایان می توانند روشن فکری کنند، علمای دین و مسلمانان! در برابر اصل و جوهره روشن فکری، خوش بینانه موضع بگیرید.
آنچه در تاریخ ما گذشته الزاماً متوجه این نسبت نبوده است. ما منورالفکرانی داشتیم که خدازدایانه می خواستند روشن فکری کنند و این مورد قبول ما نیست، حال چه لیبرال و چه سوسیالیست که هر دو مبنایشان یکی و اومانیستی است، اما ما روشن فکران نسل دوم را هم داریم، روشن فکرانی مثل مرحوم دکتر شریعتی، استاد شهید مرتضی مطهری، مرحوم جلال آل احمد، شهید بهشتی و خود حضرت امام ( رحمه ا... علیه) که نگرش انتقادی داشتند، اما خداگرایانه نگرش انتقادی داشتند، اینها سنت گرا بودند، اما سنت گرای انتقادی بودند، هرچیزی که در سنت گذشته است را تائید نمی کردند. خرافه و تحجر را تائید نمی کردند. اتفاقاً یکی از شرایط معدّه انقلاب اسلامی، بسط روشن فکری دینی بود، اما ای کاش تداوم پیدا می کرد.
شهیدی فر: یعنی به این معنا اصولاً جریان پیدا کرد؟
متاسفانه، نسل دوم تداوم و بسط پیدا نکرد. بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی ما تا حدودی قدرت زده شدیم و مقداری مصلحت اندیشی و امنیت گرایی چاشنی کار شد و فراموش کردیم که چه شد که انقلاب شد؟ بعنی این بسط روشن فکری و معرفت دینی را فراموش کردیم و بعد از انقلاب از سال ۶۳ ما با جریان رجعت به روشن فکران نسل اول، یعنی منور الفکرها روبرو بودیم و در سالهای اخیر شاهد رگه هایی از روشن فکری نسل چهارم در ادامه و بسط روشن فکری نسل دوم بودیم.
کسانی که در همان مسیر و در همان گفتمان سعی می کردند و می کنند، آگاهی بخشی کنند و می دانید که فلسفه وجودی روشن فکری فقط آگاهی بخشی است، به منظور رهایی انسانها از تارهایی که دور خود تنیده اند، یا دیگران تنیده اند. ما می بینیم که به هرحال عده ای تلاش دارند، درچارچوب گفتمان و در بسط روشن فکری نسل دوم، یعنی همان جریانی که سنت گرای انتقادی بود و به فرهنگ ما، به دین ما احترام می گذاشت و البته نقدهایی هم داشت. الان می بینیم که ما نیاز داریم که این روشن فکری بسط پیدا کند و من می گویم این نیاز مضاعف است.
چون به هر حال انقلاب اسلامی پیروز شده است، جمهوری اسلامی شکل گرفته است، خود این جمهوری اسلامی در صورت عدم مراقبت، می تواند نقض غرض شود. برای مثال، از مردم سالاری دینی به شدت دفاع می کنم، به عنوان یک فلسفه سیاسی سوم که در برایر فیلسوف شاهی افلاطونی و رضایت گرایی دموکراسی راه حل سومی را پیشنهاد می کند. اما اگر مراقبت نشود و نقد و نظارت دو سویه ای نسبت به دو وجه حقانیت و مقبولیت آن نشود، هم زشتی های دموکراسی و هم زشتی های تئوکراسی که وجه انضمامی پیدا کرده است را در بر خواهد داشت و یک سوال ظریفی در مقام مقایسه بین حکومت های مطلقه و دموکراتیک مطرح می شود.
می گویند، حکومت مطلقه منتخب را به راحتی می توان به زیر کشید یا حکومت مطلقه غیر منتخب را؟ می گویند، مسلم است که حکومت مطلقه منتخب سخت تر است زیرا برخوردار از پشتیبانی مردم هم هست، حال فرض کنید بشود حکومت مطلقه منتخب دینی و منحرف شود، به مراتب شرایط به زیرکشیدن آن سخت تر می شود و ما وظیفه خطیری داریم.
این وظیفه بر عهده عالمان ما و روشن فکران دینی و متعهد مااست، که مراقبت کنند نظام منحرف نشود. به این مساله باید توجه داشته باشیم که همان گونه که مردم سالاری دینی دو مؤلفه ای است، یعنی حقانیت و مقبولیت، نقد برآن هم دو مؤلفه ای است، بعنی ما به یک شمشیر ذوالفقار نقد نیاز داریم که مراقبت کند تا انحرافی صورت نگیرد. بایستی مردم ما، متعهدان ما و روشن فکران ما مطمئن شوند، هم نسبت به وجه حقانی و شرعی حکمرانان و حکومت و محتوای حکومت، هم نسبت به مقبولیت و رضایت عامه. اینجا با یک دیالکتیک سیال و پیچیده سر و کار داریم.
من متاسفم که بگویم و شما مرا دعوت نکرده اید که تعارف داشته باشم، ما متاسفانه روشن فکری مان آن طور که باید و شاید پرملات پیش نمی رود، حال بخشی ازآن ناظر به وجوه ساختاری و سازکارهای خارج از اراده روشن فکران است و بخشی مربوط به اراده خود روشن فکران است. روشن فکر که نباید سر سفره آماده بنشیند، روشن فکر باید هزینه بدهد و پایش بایستد.
بالاخره نتیجه و بازده دراز مدت دارد و چرا می گویم کار انبیاست، این نکته ظریف است، انبیا به دنبال معیشت و شغل و اعتبار و عنوان و درجه و تیتر و استاد و غیره و ذلک نبودند، درد مردم داشتند، توی مردم بودند، یعنی با زبان و درد مردم آشنا بودند، با فضای داغ و پرنشاط حیات روزمره مردم مانوس بودند و سعی می کردند آنان را بالا بکشند.
این وظیفه آنها بود. روشنفکر فرقش با یک آکادمیسین صرف این است که در واقع توی مردم است با زبان مردم، با درد مردم آشناست و سعی می کند نجاتشان دهد، آنها را تعالی بدهد، دردهایشان را بشناسد، غفلت هایشان را بشناسد، نفی هایشان را بشناسد.
بعضی وقتها مردم نمی دانند و در واقع فکر می کنند در بهشت برین هستند و یک روشنفکر بدلیل اینکه واقعیت ها را می شناسد، اغوا را می شناسد، اغوا پیچیده ترین شکل اعمال قدرت است که در آن اعمال شونده از اعمال کننده خبر ندارد. اصلا خبر ندارد که الان مشمول اعمال قدرت واقع شده است و این وظیفه اوست و این کار با توجه به آن رابطه مفهومی که گفتم فقط کار انبیاست و این یعنی کسی که کار روشنفکری می کند با آن جهات مفهومی اش، واقعا جا پای انبیاء گذاشته است.
عرض کردم فرق دانشگاهی با روشنفکر این است که دانشگاهی دنبال معیشتش است، دنبال شغل و مقام و ارتقاء خودش است اما او دنبال این چیزها نیست، دنبال هزینه است، البته مطلوب ما این است که هم دانشگاهی ما روشنفکر باشد و هم روشنفکر ما دانشگاهی باشد و بحث خرد و راه حل با هم پیوند داشته باشد.
شهیدی فر: چرا این دوره کاندیدا نشدید، جوابتان مثل دوره قبل است؟
بله. یکی اینکه احساس کردم که کار روشن فکری و نظریه پردازی مغفول مانده است و یک ضرورت است.
شهیدی فر: ولی در مجلس باید روشن فکران ما حضور داشته باشند.
نزدیک ترین قوه به روشن فکری، مجلس است، اما احساس می کنم در مورد مجلس هم باید یک آسیب شناسی کرد، حال چه فرایند ورود به مجلس، چه حین ادای وظیفه نمایندگی، احساس می شود که فضا، فضای مطلوب و حقیقت گرایانه و انتقادی سازگار و متناظر با انقلاب اسلامی نیست.
شهیدیفر: تمام ادوار یا برخی؟
الان را میگویم، یعنی فرایندی که با آن آشنا هستم. وقتی میگویم فرایندی، منظور فضای قبل از انتخابات، شرایط ثبتنام، رسیدگی به صلاحیت ها، مکانیزمها، ساختارها، لابیهای گستردهای که در خود مجلس هست.
دوره قبل که اعلام کردم کاندیدا نمیشوم، تعدادی از آقایان با من صحبت کردند که چرا کاندیدا نمیشوی؟ گفتم که من بیشتر از آنکه با مصلحت میانه خوبی داشته باشم با حقیقت مأنوس هستم، اما دیوار مصلحت بسیار پایین آمده و بر گردن من فشار میآورد، نمیتوانم و من اهل مصلحت نیستم. من توصیه هم نمیکنم که مجلس اهل مصلحت باشد. مجلس میانه خوبی نباید با مصلحت داشته باشد. مصلحت در کشور تعریف شده، منبع تشخیص مصلحت هم معلوم است و باید کار خودش را بکند.
متأسفانه بنا به دلایلی که میتوان بحث جدی در مورد آن کرد، مشاهده میکنم که هر کس بیشتر اهل لابی و لابیگراتر است، راحتتر پیش میرود. من نمیتوانم به ضرس قاطع بگویم که مجلس در رأس امور است، حتی میگویم که همان زمان هم که امام(ره) میفرمودند، مجلس در رأس امور است، اگر بود نمیگفتند. یعنی شایسته است که [در رأس] باشد. مطلوب است که باشد.
البته این نکته هم علت تاریخی دارد و هم تا حدودی عوامل فرهنگی و روحی، روانی در این امر مؤثر است که متأسفانه هر چه به دوره جدید نزدیکتر میشویم از جایگاه حقیقی و مطلوب مجلس، بیشتر فاصله میگیریم.
عرض کردم این فاصلهگیری را هم ذوابعاد ببینید، هم فرایند و هم اطراف و اکناف و مؤلفههای ذیمدخل را ببینید. فقط به کاندیدا مربوط نمیشود، عرضه کاندیدا یک بحث است، خود مجلس یک بحث است، فرایند تأیید صلاحیت، هیأت اجرایی، شورای محترم نگهبان یک بحث است.
فضای عمومی و سیاسی و درگیریها یک بحث است، اخلاق رسانهای، کل بحث اخلاق و نسبتش با سیاست یک بحث است. اینها همه دست به دست هم داده است و انسان احساس میکند که اگر در عرصه نظریهپردازی و روشنفکری ادای وظیفه بکند، کار بهتری کرده است، چون به نظر میرسد، عملزدگی، قدرتزدگی، اقتصادزدگی و سیاست زدگی باعث شده است تا شاهد شکاف روزافزون باشیم و من احساس خطر میکنم.
یعنی اگر از من بپرسید که مهمترین مسئله کشور را چه میدانی؟ میگویم شکاف فزاینده بین عرصه رسمی و عرصه مدنی، بتدریج ما شاهد این هستیم که مدام شکاف بیشتر میشود، یعنی عرصه جوشان و زنده مدنی و اجتماعی با عرصه رسمی دچار شکاف و فاصله میشود.
شهیدیفر: چه چیزی فاصله ایجاد میکند، منافع متفاوت میشود، درک مشترک از بین میرود، سرمایه، تفاوت طبقاتی و یا... عمل میکند؟
من احساس میکنم که عوامل مختلفی میتواند مؤثر باشد.
شهیدیفر: عذرخواهی میکنم در کشوری زندگی میکنیم که جریان شکلگیری حاکمیت و ساختار حاکمیتی خیلی در بده بستان مردم در حال طی شدن است.
در بدهبستان با مردم نیست، یک کلام میگویم شاید مطلب راحتتر جا بیفتد، ریشه اصلی آن در یک عبارت، تفوق تمدن بر فرهنگ است.
شهیدیفر: این کار را برای ما سختتر میکند، مگر آنکه بیشتر توضیح بدهید.
ما وقتی که تمدن و تمدنسازی را آن هم با اشکال فرمالیستی و صوری و ابزاری آن در دستور کار قرار میدهیم و از وجوه نرمافزاری فرهنگ غافل میشویم، بیش از آنکه به عرض تاریخ بپردازیم به طول آن میپردازیم، [بیش از آنکه به غیاب تاریخ بپردازیم به حضور تاریخ میپردازیم]، این باعث شکاف میشود.
بیش از آنکه به حقیقت و آزادی بپردازیم به مصلحت و امنیت میپردازیم، میخواهیم خودمان را به رخ بکشیم، هر چه سریعتر و زودتر، آمار و ارقام بدهیم و این را با شاخصهای دمدستی و زودبازده دنبال کنیم و غافل از روح و فرهنگ و جوهر میشویم، چنین نتیجهای در بر خواهد داشت.
شهیدیفر: ما زمان زیادی از دست دادهایم و این ما را نگران میکند.
دقیقاً اگر بخواهم خلاصهتر بگویم همان مفهوم تشیع علوی و تشیع صفوی.
شهیدیفر: شما هم چنان به آن معتقدید.
من به شدت معتقدم.
شهیدیفر: به همان معنایی که دکتر شریعتی در نظر دارد.
کمی لطیفتر، بحث من شکافهاست و یکییکی عرض میکنم. من همیشه معتقد بودهام که باید بین عرصه رسمی ما، چه اقتصادی، چه فرهنگی و چه سیاسی و عرصه اجتماعی ما یک رابطه دیالکتیک وجود داشته باشد. مثلاً در دانشگاه که بیشتر یک عرصه یخزده و منجمد هست با ارتباط با مردم، مقداری هم گرمای مردم کم شود و هم مقداری یخ دانشگاه آب شود. نشان دهیم که از مردمیم، با مردم آشنا هستیم، با دردهایشان و نیازهایشان مأنوسیم، چه دانشگاهمان، چه اقتصادمان، چه فرهنگمان و چه سیاستمان.
آیا واقعاً تصمیمگیران، سیاستگذاران و مجریان فرهنگی ما با فرهنگ مردم، با زیست جهان مردم با هویت تاریخی و روزبهروز شده مردم مأنوساند. وارد سیاست میشویم.
آیا به تدریج ما به جایی نمیرسیم که دایره حق مردم را ضیقتر و ضیقتر میکنیم. از خود مجلس شروع میکنم، زمانی که در مجلس شرط نمایندگی را میخواستند «لیسانس» تصویب کنند، بنده از مخالفین بودند، هر چند که یکی از رسانهها، اخیراً بیاخلاقی کرده و گفته اینها بودند که این شرط را پیشنهاد کردند، بعد هم که شرط فوقلیسانس گذاشتند، با این کار شما حق مردم را ضیق میکنید، به اسم تخصصی کردنش، این حق را محدود میکنید.
شهیدیفر: مگر این در راستای عالمانهتر کردن مجلس نیست؟
یعنی مردم خود نمیدانند تشخیص دهند که چه کسانی میتوانند معرف آنها باشند، چرا محدود میکنید؟ هم شرط کاندیدها و هم فرصت مردم را محدودتر میکنید. شاید مردم بخواهند به کسی رأی بدهند که او را میشناسند، از خودشان هست مهارت و تجربه دارد.
شهیدیفر: که الزاما فضای آکادمیک را نچشیده باشد و الزاما این فضا مثبت هم نباشد.
بله، طرف مهارت دارد و در زیست جهان خود نخبه است. شما وقتی به فرمالیسم اصالت میدهی [چنین نتیجهای در بر دارد] در ضمن مگر مدارک لیسانس و فوق لیسانسهای ما چگونهاند؟ این هم جای سؤال و بحث است. این یک مثال جزئی است و من نمیتوانم مثالهای کلان تر و بزرگتری بزنم.
حتی میتوانم بحث را حساستر هم بکنم و این هم یک بحث کارشناسی است و باید زمانی بنشینم و به لحاظ حقوقی بحث کنیم. مثلاً در مورد خبرگان یک بحث کارشناسی میکنم. یک سؤال مفهومی میکنم، برای من ثابت بکنید که فقط فقها خبره هستند؟
شهیدیفرد: به نظر نمیرسد که چنین ادعایی داشته باشد؟
خوب، دلیل بیاورید که تنها حکم شناسان باید در مجلس خبرگان ورود داشته باشند و ما نیاز به موضوع شناسی و موضوع شناسان نداریم، این را هم جواب دهید. لذا اگر نیاز به موضوعشناسی هست، لذا خبرگان ما باید مستجمعی از و تعاملی بین موضوعشناس و حکمشناس باشد، اقتصادشناس، سیاستشناس، جهانشناس، فیلسوف. البته من نمیگویم نحوه تشخیص اینها مشکل ندارد، فردا دانشگاه میآید و میگوید، من محور هستم و شاخص تعیین میکند که استاد تمام باشد، فلان باشد و بهمان، دوباره همین ماجرا میشود. منظور من این نیست، در مورد مکانیزمهایش باید اندیشید.
شهیدیفر: در طول تاریخ، فقها همه این وجوه را پوشش دادهاند. شاید منظور فقیهی بوده است. با چنین شرایطی.
مجلس خبرگان اول، (خبرنگان قانون اساسی که اهمیت بالایی هم داشت) این طور نبود. برخی از حوزویان ما میگویند که البته من با این سخن از برخی جهات موافق و از برخی جهات مخالفم، میگویند که موضوعشناسی، شأن فقیه نیست.
این یعنی اینکه توجه داشته باشید که ما نیاز به موضوعشناسی داریم، حالا من میگویم یک جاهایی بسته به موضوعاتی فقیه میتواند موضوعشناس هم باشد، اما مسائل امروز پیچیدهتر از آن حرفهاست.
اگر میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم، باید جهان را بشناسیم. دنیا به سمت و سوهایی میرود و ما وظایف و رسالتهایی داریم که بایستی به این معنا توجه داشته باشیم.
و اما نکته دیگر، میدانید که قبل از انقلاب، وقتی در مجلس دوم بحث اصل متمم قانون اساسی مطرح بود که تعدادی از علمای طراز اول نظارت کنند، مکانیزمش اینگونه بود که مراجع ۲۰ نفر را معرفی میکردند و با قید قرعه، ۵ نفر انتخاب میشد. از یک طرف گلایه میکنید که چرا فقها وارد فقه سیاسی نمیشوند، چرا فقها، مراجع و حوزههای علمیه ما دستی در احکام حکومتی، احکام سیاسی و متناسب با جمهوری اسلامی ندارند، اما از طرف دیگر در انتخاب فقهای مجلس خبرگان، هیچ نقشی ندارند، این باعث شکاف میشود، این پارادوکس است.
من به عنوان فردی میگویم که مشغول رصد و نظریهپردازی هستم و بحمدالله به عنوان یک روشنفکر طرح اینها را هزینه نمیدانم، بلکه یک نعمت میدانم. هر چند از بیرون ممکن است بگویند هزینه است.
حتی در اقتصاد قرار بود با تحقق سیاستهای اصل ۴۴ و هدفمند کردن یارانهها، بدنه اقتصادی فعالتر بشود، نه اینکه وابستگی اقتصادی دولت بیشتر شود. اما میبینم که وابستگی بیشتر به دولت شد. یعنی برخلاف فلسفه وجودی مورد نظر این طرح.
شهیدیفرد: این ناشی از چیست؟
به نظر من ناشی از بیتدبیری و نگاه عجولانه است که فکر میکنند در عرصه اقتصاد، مشکل کشور در پول است و سرعت تصمیمگیری. رفتم سر اصل مطلب. حتی معتقدم که احتمالاً شیوه اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها برای آن بوده است که مشکل پول برطرف شود. پولی که میخواهد با سرعت تصمیمگیری همراه شود. مشکل کشور، برنامه، تئوری، استراتژی و فکر است.
یک گفتمان گرانسنگی نزد ما آمده و خدا به ما لطف کرده است، به نام انقلاب اسلامی. خوب فهم و درک و تئوریزهاش کنید، عقبه فلسفی، کلامی، فقهی و جهانیاش را درک کنید.
شهیدیفر: اینجا چگونه اجرایی میشود.
من در ابتدا بحث فهمش را ضروری میدانم.
شهیدیفر: با دستور که فهمش کنید که فهم نمیشود، بالاخره یک ساز و کاری باید باشد، حاکمیت باید قادر باشد نخبگان را هم به سوی آرمانهای مردم هدایت کند.
خیر، برعکس، نخبگان باید وارد عمل شوند.
شهیدیفر: حالا هر دو
بله، تعاملی باشد.
شهیدیفر: زمان که نباید مغفول واقع شود.
بله، زمان مهم است.
شهیدیفر: یعنی یک برنامهریزی دقیق و هم حفظ زمان، چگونه سازگار میشود؟ مستلزم طبقه حاکمانی است، مستلزم کیفیتر شدن رفتار مردم در انتخاب حاکمان است.
همه اینها میتواند ذیمدخل باشد. من میخواهم یک نکتهای بگویم، گام اول ارائه یک تئوری جامع از خود انقلاب است. این انقلاب را یک حادثه سیاسی و یا یک تحول ساختی صرف ندانیم. یک منظومه فکری ببینیم.
بگوییم عقبه فلسفیاش این است، بستر تاریخی و هویتیاش این است، اهداف و شعارهایش این است، ۲. اشتباهی که کردهایم و هنوز هم مرتکب میشویم، فکر میکنیم قدرت مساوی است با قدرت رسمی و غافل میشویم از قدرت غیررسمی و این غفلتی است که متأسفانه خود نهادهای غیررسمی و مستقل ما نیز اسیر آن شدهاند، یعنی حوزه علمیه ما که مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج تودهها بود، بعد از انقلاب فکر کرد که فقط باید خودش را در قالب تصدیگری تعریف کند. فراموش کرد که دو نقش دیگر هم دارد، نظارت و نظریهپردازی.
وقتی قدرت، تقلیل پیدا میکند به قدرت رسمی، اینها آفت اداره استراتژیک و انقلابی جامعه است. یعنی همه تخممرغها را در سبد قدرت رسمی میریزیم، حاصلش این میشود که از نقادی و نظارت غافل میشویم و بالاخره هر کسی که در معرض نقد و در معرض نظارت قرار نگیرد و حسب مردمسالاری دینی، چرخش قدرت صورت نگیرد، مطمئن باشید دیر یا زود از آن وجه منضبط و قاعدهمند، خارج و شخصی میشود.
شهیدیفر: ما که مدعی هستیم جریان نقد در کشور بسیار بانشاط و رشد اتفاق میافتد.
حالا شما که مزاح نمیفرمایید؟!
شهیدیفر: حالا بدمان نمیآید یک شوخی هم بکنیم.
ممنون، ادخال سرور شد؛ اما ما نقد فعال، سیال، مستمر و دوسویهای نداریم. عرض کردم، ما نه نقد نسبت به حقانیت نظام داریم که اطمینان حاصل بشود از وجه دینی آن. بحث مردمسالاری دینی مطرح شد و بنده به دو وجه حقانیت و مقبولیت آن اشاره کردم و سفت و سخت از آن دفاع میکنم.
بنده سفت و سخت دفاع میکنم که حکومت باید فقهی باشد، اصولاً میگویم کلاً باید فقهی باشد چرا؟ چون معتقدم فقط و فقط خدا بر انسان ولایت دارد و اگر خدا باید ولایت داشته باشد، ما باید شاهد حکومت و قواعد و رهنمودهای الهی باشیم و چون فقه هم از جنس قانون است.
پس باید دراداره کشور، فقه حاکم باشد. پس اگر قرار است فقه حضور داشته باشد، ما باید شاهد اداره فقهی جامعه باشیم. نباید مشکل داشته باشیم، نباید مقام معظم رهبری به قم تشریف ببرند و گله بکنند که چرا کشور، پشتوانه فقهی لازم را ندارد، چرا در فقه سیاسی آن طور که باید و شاید فعال نیستیم، پس ما واقعاً مشکل داریم.
بحث من این است که چون کشور ما قاعدهمند و منضبط است و باید فقهی اداره بشود، پس باید مشمول قاعده بینا ذهنیت باشد، یعنی اینکه فقهای ما باید مطمئن بشوند که فیالمثل مقام معظم رهبری، کشور را فقهی اداره میکند، یعنی می توانند سؤال بکنند که حضرت آیتالله خامنهای، مقام معظم رهبری! این تصمیمی که شما گرفتید، منبع فقهی، ادله و منابعش چیست؟ من این را از باب مثال عرض کردم، در تمام مسائل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، فقه ما باید فعال باشد. باید اطمینان حاصل بشود که کشور فقهی اداره میشود. این بخش نظارت بر حقانیت آن.
بخش دیگر مربوط به نظارت بر مقبولیت آن است، یعنی اطمینان از رضایت عامه و توجه به نیازهای متحول، همان بحثی که از آن به عنوان مصالح و احکام حکومتی یاد میشود. ما مکانیزم فعال و دوسویهای که فقط دولتی نباشد را متأسفانه در حال از دست دادن هستیم، یعنی به تدریج، فقط دارد حاکمیتی میشود و این در اقتصاد هست، در سیاست هست، در فرهنگ هست.
این شکاف ما را به جایی میرساند که به تدریج یادمان میرود که ما وکیلیم، قیم نیستیم. قرار نیست که ما مطلقالعنان و بدون توجه به حق مردم، زمامدار امور باشیم، یادمان نرود که این اندیشههای امام و خود رهبری است. وقتی میگوییم مردمسالاری دینی، گفتهایم قانونیت نظام در گرو دو عامل است، یکی حقانیت حکمرانان و دیگری مقبولیت آنان، یکی شرط تبوتی و دیگری شرط اثباتی و اگر این پشتوانه و عقبه مردمی نباشد و این پشتوانه و عقبه که یکبار و برای همیشه که نیست، این باید همیشه حضور داشته باشد.
در غیر این صورت، بخشی از مشروعیت خودمان را از دست میدهیم. من تفاسیری از (درباره) مردم میبینیم که اصولاً حقی برای مردم قائل نیستند، صرفاً از سرتکلیف به آنها نگاه میشود، در حالی که مردم حق دارند، بحث تکلیف نیست.
بله به لحاظ فلسفی حق و تکلیف با هم هستند و من منکر آن نیستم، ولی وقتی امام علی (ع) میفرمایند مرا بر شما حقی است و شما را بر من حقی، حق من بر شما این است که از من اطاعت کنید و در نهان و آشکار مرا نصحیت کنید، یا میفرمایند با من مثل جبابره سخن مگویید، من کسی نیستم که خودم را عاری از خطا بدانم، اینها چیست؟
معصوم این را میگوید: ببینید، من بحثم تعامل است، بحثم مشارکت است، بحثم چرخه دیالیتیک بین عرصه رسمی و عرصه مدنی و عرصه اجتماعی است. بحثم تقویت نهادهای نقاد و نهادهای ناظر است که بخشی از آن روشنفکران، بخشی از آن عالمان و بخشی از آن مردم عادی هستند. امام (ره) قریب به مضمون میفرمایند اگر احدی از آحاد جامعه بخواهد رهبر را استیضاح کند، حق دارد و رهبر باید پاسخ بگوید و اگر پاسخی نداشت خودبهخود معزول است. (صحیفه امام، ج۵، ص ۴۰۹)
ما باید مکانیزمها را سامان دهیم، نه اینکه روزبهروز آن را محدودتر کنیم. روزبهروز احساس میکنم که نظام قیّمی (قیّم مآبانه) بر نظام وکالتی میچربد و این یک خطر است و باید فکری کرد.
شهیدیفرد: سابقه روحانی بودن هم دارید؟
من همیشه قم هستم، تدریس دارم، امیدم هم قم و حوزه علمیه است و همیشه هم گفتهام که اگر قرار باشد به جایی امید ببندیم، حوزههای علمیه است.
شهیدیفر: گاهی اوقات، مدعی هستیم، روزنامهها، سایر رسانهها، منابر، فضای دانشگاهی و فضای حوزوی، شاید این دوره مثلاً ادعا شده باشد که بیش از سایر دورهها، جریان نقد فراگیر و همهگیر شده باشد، شما علیرغم این میفرمایید این اتفاق وجود ندارد، این یک. آیا ما همه چیز را این چنین متوجه حاکمان ببینیم درست است؟ همین جریان نقد متوجه اجازه دادن یا اجازه ندادن دولتمردان است یا متوجه مجموعه آثار و لوازم شده است. چه جوری میتواند شکل بگیرد.
دو تا بحث بود. یکی سؤال اول که بحث نقد است. نقد یک ویژگیهایی دارد، اینکه مستند، روشمند و معقول باشد، نقد فکر باشد نه شخصیت. ما هنوز نمیتوانیم این دو را از هم تفکیک کنیم.
شهیدیفر: نقد شخصیت که هیچ، ترور شخصیت داریم.
تخریب شخصیت داریم، اما بحث حاکمان و اجازه دادن یا اجازه ندادن، نه! به اجازه آنها ربطی ندارد، ممکن است آنها نخواهند و اجازه ندهند. بالاخره بایستی آنها که حلقه واسطهاند، عالمان ما، روشنفکران ما بایستند و مقاومت کنند و اجازه ندهند که آنها اجازه ندهند، دو، اینکه ما عبارتی از امام علی (ع) داریم که ابزار سیاست سعهصدر است. بالاخره شما میخواهید جا پای علی (ع) بگذارید، دیگر از این پرمعناتر و رساتر؟! لازمه بسط و گسترش نقد هم سعه صدر مسئولان است. امام (ره) میفرمایند حتی تخطئه از مواهب الهی است.
یعنی اگر کسی شما را خراب کرد، شما از آن یک فرصت بسازید. شما از خودت دفاع کن، دفاع معقول کن. حتی اگر کسی شما را تخریب میکند، تو مقابله به مثل نکن. بیا و دفاع مستند و مستدل کن.
عاقلان هستند و قضاوت میکنند. بنابراین وقتی تخطئه خود از اسباب رشد و از مواهب الهی است، نقد سالم که جای خود دارد. حال ما تخطئه نخواستیم، پیشکش! اما شما نگاه بکنید که در برابر نقدهای سالم و روشمند و دلسوزانه چگونه موضع میگیرند.
شهیدیفر: مقدمهاش یک جریان اخلاقی سالم نیست؟
من بحثم این است که نهادهای ناظر ما، نهادهای تاریخی مدنی و دینی ما و تشکلهای مدنی ما حضور داشته باشند، اجازه بدهید یک بحث کارشناسی دینی وجود دارد و آن این است که جامعه مدنی ما برخلاف حرفهایی که در دوره گذشته زده میشد و الان هم زده میشود، برخلاف دنیای سرمایهداری، طیفی است. یعنی قابلیتهای زیادی در آن نهفته است.
اما نهادمند نشده و متشکل نیست. ببینید، در دنیا وقتی جامعه مدنی مطرح میشود، قطبی و در خدمت نظام سرمایهداری است، یعنی برای اینکه طبقه شکل بگیرد، تحولاتی باید در عرصه سیاست، اقتصاد و عرصه مدنی شکل بگیرد. یعنی طبقه در صورتی شکل میگیرد که جامعه مدنی هم عمودی و قطبی باشد و این چیز خوبی نیست.
جامعه مدنی ما الحمدلله قطبی نیست، ممکن است عدهای بخواهند به لحاظ سیاسی، قطبیاش کنند و این خطرناک است، به هر حال قابلیتهای نقد خوبی در جامعه مدنی ما وجود دارد اما نهادمند نشده است. متشکل نیست، یعنی در واقع نهادهای لازم از دل این قابلیت بیرون نیامده و اگر هم شکل گرفتهاند تا حدودی بعد از انقلاب، فراموش کردهاند که چه سابقه و چه صبغه ای داشتهاند.
مستقل بودن حوزههای علمیه یکی از شروط اساسی نقد مؤثر در کشور است و اگر وابسته شد یا تنها نقش خود را در تصدیگری و اجرا دید، این، نوعی غفلت از آن جایگاه تاریخی است و من بیشتر میگویم که روشنفکری و نهادهای مدنی دینی و تاریخی ما باید تقویت شوند و تقویت آنها هم این نیست که آنها اجازه بدهند، اگر اجازه بدهند، چه بهتر، اما اگر اجازه ندهند، آنها باید هزینهاش را بدهند،از طریق همان اتفاقی که قبل از انقلاب افتاد.
من نمیخواهم بگویم که شرایط فعلی همان شرایط قبل از انقلاب است. اما هیچوقت هم چک سفید امضا به شما نمیدهم که روزی اینگونه نشود، باید به مسائل نقد و نظارت توجه شود. از درون نظام نبوی و علوی صدر اسلام، نظام اموی زاده میشود و فکر میکنید چرا؟ چون حقیقتگرایان ما رنگ آنچنانی ندارند، سکوت میکنند. مصلحت اتخاذ میشود، مصلحت تمدنی. مصلحت ناشی از حفظ حکومت. حواسمان باشد.
شهیدیفر: حفظ نظام یک ضرورت است.
اما، نه به هر قیمتی. ببینید قدرت، تحت هر شرایطی، حتی دست پیامبر اکرم(ص) ابزاری بیش نیست. قدرت، فعل هدف نیست. فعل هدف، اخلاق است، معرفت خداست. اگر جای هدف و وسیله عوض شد، یعنی ماکیاولیسم. حفظ حکومت از اوجب واجبات است برای غایتی است. برای یک چیز دیگری است. این مقدمه آن ذیالمقدمه است.
شهیدیفر: نه اینکه خودش بشود هدف.
بله. خودش اصالت ندارد، برخی اوقات بد تعبیر میشود و این جفاست در حق امام. امام جایی قریب به مضمون دارند که تمام تشکیلاتی که در صدر اسلام بوده، برای معرفت خداست، برای بسط عدالت است. اما این بسط عدالت در راستای معرفت خداست.(صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۷۰).
قدرت، فعل مشروط است. فعل ابزاری است. ما قدرت را «برای چیزی» میخواهیم. آن چیز است که جهت میدهد و تقدم ارزشی دارد و برای آن تقدم ارزشی است که حکومت باید تشکیل داد که طبعاً این حکومت اصطلاحاً تقدم رتبی دارد.
حواسمان باشد که نقش ابزاری دارد. ابزار خوبی هم هست اما مواظب باشیم به چه قیمتی. برخی اوقات جای اخلاق را میگیرد و اخلاق وسیله حفظ قدرت میشود و رابطه برعکس میشود و این خطرناک است و طلیعه یک ماکیاولیسم است. ماکیاولی میگفت شعار اخلاق بدهید، اما عمل هم نکردید، نکردید، اصولاً اخلاق آسمانی نیست، زمینی است.
جلال و جبروت حکومت، اصل است. مابقی فرعاند و همه چیز مباح است و یک توجیه تاریخی هم برای آن دست و پا میکرد.
امام علی(ع) در خطبه ۲۰۰ نهجالبلاغه میفرماید، به خدا من از معاویه سیاستمدارتر هستم، اما دستم بسته است. دست علی(ع) بسته است، دست ما باز باشد؟ شاید داستان عوض شده است. اگر قرار است جا پای حضرت امیر(ع) بگذاریم باید دستمان بسته باشد. اما احساس میکنم دست خیلیها باز شده است و من دیدم که بعضیها دستشان باز شده است.
شهیدیفر: راستی کتاب اخلاق و سیاست شما بیرون آمد؟
چهار، پنج روز دیگر انشاءالله.
شهیدیفر: نمیدانم در این کتاب چه بحث کردهاید، اما این سالها واژه اخلاق سیاسی، اخلاق سیاستمداران، مطرح است. تلقی شما چیست و این شرایط چقدر احتمالاً ناشی از بیتوجهی به اخلاق در بین آحاد جامعه، روشن فکران، دولتمردان یا که میدانید؟ اخلاق را چگونه میشود تقویت کرد؟
یک بخشی از آن به مردم برمیگردد که مقاومت نمیکنند، اعتماد بیش از اندازه میکنند. نظارت دوسویه ندارند، شمشیر ذوالفقار نقد در اختیار ندارند. بخشی از مسئولیت متوجه نخبگان و روشن فکران است.
اما بخشی هم مربوط به حکمرانان است. ما که از مردم نباید توقع داشته باشیم که اخلاق را در قدرت رسمی خود رعایت کنند، آنها که قدرت رسمی در اختیار ندارند. پس باید یقه چه کسی را بگیریم؟ اگر نخواهیم بازی کنیم، باید یقه صاحبان قدرت را بگیریم.
شهیدیفر: منظورمان از اخلاق چیست؟
اخلاق، یکسری مطلوبها و ارزشهای ثابت ما است که هم مورد تأیید عقل و هم مورد تأیید شرع است. مثلاً میگوییم دروغ چیز بدی است. صداقت چیز خوبی است. میگوییم محبت، گذشت، اصلاح، اعتدال و... خوب است. اینجا نکتهای را عرض بکنم، اخلاق فقط شامل وجوه مثبت نمیشود، شامل وجوه منفی هم میشود، یعنی هم زشتی، هم زیبایی، هم بدی، هم خوبی.
از این میخواهم نتیجه بگیریم که هیچکس نمیتواند بگوید که اخلاق از سیاست جداست. حتی همان زمان هم که میگویند اخلاق از سیاست جداست، دارند فعل مذموم و منفی اخلاقی را توصیه میکنند. میگوییم چرا جداست؟ میگویند چون اخلاق متعالی است، نباید آلوده بشود، میگوییم که چه بشود؟ میگویند چون سیاست میخواهد هر کاری بکند، میگوییم خود هر کاری، یعنی فعلی اخلاقی، اما فعل اخلاقی منفی. یعنی اباحهگرایی خود فعلی اخلاقی از جنس مذموم آن است.
اما به هر حال منظور ما اینجا اخلاق مثبت، یعنی ارزشها و ثابتات است، یعنی آن چیزی که تقدم ارزشی ما را رقم میزند. میدانید که بخشی از دین نیز ناظر به اخلاقیات است. به هر حال، من بحث اخلاق و سیاست را عرض کنم، اگر میخواهیم سیاست ما اخلاقی باشد، باید منظومهای ببینیم و مجمعالجزایری نبینیم. باید این دو را از یک جنس ببینیم.
این دو یکی است، اما مراتبشان متفاوت است. تفاوت آنها در تقدم ارزشی و تقدم رتبی و هدف و وسیله بودن است. یعنی سیاست، فعل مشروط است و اخلاق، فعل هدف است. باید هم با نگاه منظومهای از یک جنس باشند. والا همان اباحهگرایی است. اخلاق تقدم ارزشی دارد و قدرت تقدم رتبی.
ما میگوییم قدرت یک تیپولوژی (انواع) دارد. زور، تهدید، اغوا، نفوذ و اقناع. هر چه فعل سیاسی یک نظام سیاسی بیشتر متمایل به سمت اغوا، تهدید و زور برود این غیراخلاقیتر است و هر چه به سمت محبت، نفوذ و اقناع برود اخلاقیتر است. حال میتوانیم قضاوت کنیم که قدرتمندان ما، بیشتر تکیه بر زور و اجبار و اغوا و رعب و وحشت دارند، یا تکیه بر محبت و عشق و نفوذ و اقناع دارند. امام راحل (ره) سه سیاست را ذکر میکردند.
حیوانی، شیطانی و الهی ـ انسانی. سیاست حیوانی،یعنی تنها دلمشغولی نیازهای مادی، معیشتی و امنیتی داشته باشیم. سیاست شیطانی، یعنی نیرنگ و اغوا و سیاست الهی ـ انسانی همان سیاستی است که انبیاء دنبال میکردند. امام علی(ع) دنبال میکرد، امام (ره) دنبال کرد و رهبر معظم انقلاب اسلامی دارند دنبال میکنند، منتها ضمانت میخواهد. کشور را فقط یک رهبر نمیتواند اداره کند، یک شخص فقط نمیتواند اداره کند.
مسئولیتی است که روی دوش همه است. همه باید متوجه اختیارات و تکالیف خود باشند. اگر کشور بیشتر به سمت نگاه شخصی یا صنفی برود، امری خطرناک است. امام راحل میفرمایند: بدون پشتیبانی مردم نمیشود کار کرد و پشتیبانی هم به این نیست که مردم اللهاکبر بگویند. این پشتیبانی نیست. پشتیبانی به این است که همکاری کنند. (امام ـ در تاریخ ۴/۶/۶۳)
انتهای پیام/
علي طالبزاده | همه صرافيها فقط تابلوي ۱۳۹۰ خريد و ۱۴۰۰ فروش دلار را پشت ويترين خود نصب كرده اند اما هيچ كدام از اين صرافيها به هيچ وجه خريد و فروش ندارند.
به گزارش «جوان» متأسفانه اين روزها دروغ سكه رايج صرافيهاي مجوزدار شده و دست به احتكار دلار ميزنند. مردمي هم كه واقعاً نيازمند دلار هستند، مانده اند از كجا دلار بخرند. دلالان از بازار غيب شده اند و صرافيها هم فقط تابلوي قيمت دارند و تنها اقدام به خريد دلار ميكنند. معلوم نيست بانك مركزي و بازرسان گرامي اش كجا هستند كه صرافيها با جرئت هر چه تمام مردم و خواهان دلار را سنگ قلاب ميكنند.
اين صرافيها با كسب مجوز قانوني از بانك مركزي و خريد دلار از اين بانك حسابي مشغول احتكار و جمع كردن ثروت هستند. به عنوان نمونه يكي از صرافيها در خيابان ميرزاي شيرازي كه داراي مجوز هم هست به هر شخصي كه وارد مغازه ميشود، پاسخ منفي ميدهد و مدعي است كه حتي يك دلار هم در دخلش ندارد!
از متصدياش ميپرسم دلار داري با اينكه در مقابلم دلارها را از پيش چشمانم ميقاپد ميگويد حتي يك دلار هم ندارم!
اين رفتار صرافيها در مقابل كوتاهي بانك مركزي در بازرسي دقيق تنها منجر به متضرر شدن افرادي شده كه واقعاً به دنبال دلار براي تأمين نيازهاي خود هستند. سكوت بانك مركزي اين روزها براي صرافيها تبديل به يك بهشت شده و صرافيها حسابي از آب گل آلود ماهي ميگيرند. جالب اينكه صرافيهاي نه تنها دلار بلكه ارز ديگري را هم عرضه نميكنند. گويا قحطي ارز از دلار به ساير ارزها نيز سرايت كرده است. صرافيها در پاسخ به سؤال جوان مبني بر اينكه چرا ارز و به ويژه دلار نميفروشيد؟پاسخ ميدهند كه با اين شرايط پيش آمده نفروختن و نخريدن بهترين كار است. بسياري از صرافان ملزم شدن به ارائه فاكتور در زمان خريد و فروش ارز را عامل مهمي در ركود فعلي ميدانند.
وحيد حاجيپور | به گزارش «جوان» جواد اوجی در نشست مطبوعاتی خود با بیان این مطلب افزود: ستاد هدفمندی برنامهای برای افزایش قیمت گاز ندارد و به همین دلیل شرکت ملی گاز هم برنامهای در این باره به ستاد نداده است. معاون وزیر نفت در این نشست با اشاره به دستاوردهای اجرای قانون هدفمندی یارانهها گفت: ۸۰ درصد مشترکان در بخش خانگی صورتحسابی معادل کمتر از ۲۵ هزار تومان پرداخت کردند که عمده این مشترکان یعنی ۶۳ درصد آنها قبوض سبز، ۳۱ درصد در منطقه زرد و ۶ درصد در منطقه قرمز قرار داشتند. اين در حالی است که ۲۵ میلیون مترمکعب صرفه جویی در بخش گازحاصل شد که باید به ۵۰میلیون مترمکعب برسد.
وی میزان درآمد شرکت ملی گاز در هدفمندی یارانهها را به ازای هر متر معکب گاز، ۱۸ تومان دانست و گفت: در مجموع ۸ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان درآمد شرکت ملی گاز از محل درآمد هدفمندی یارانهها و افزایش تعرفه گاز است که بسته به واریزی درآمد هدفمندی به خزانه، پرداخت میشود که البته دولت محلهای دیگری را نیز برای درآمد شرکت ملی گاز درنظر گرفته است.
وی با تأكيد بر بار مالی بسیاری که به شرکت گاز به دلیل کوتاه کردن دورههای صدور قبض وارد میشود، گفت: پیش از این دورههای صدور قبض ۵۶ روزه بود که با توجه به واریز یارانهها به صورت ماهانه تلاش کردیم دورههای صدور قبض را کوتاهتر کرده و آن رابه ۳۶ روز کاهش دادیم.
اوجی در باره جداسازی کنتورها گفت: شرکت ملی گاز تا نصب علمک مسئوليت گاز رسانی را برعهده دارد اما بعداز انتقال به داخل ساختمان، سازمان نظام مهندسی مسئوليت آن را به عهده دارد.
اوجی تأكيد کرد: از زمان گرفتن تأییدیه از سازمان نظام مهندسی لوله کشی شرکت گاز در طول سه تا چهار روز انجام میشود.
وی با بیان اینکه طی برنامه پنجم باید ۳۸ هزار میلیارد تومان در بخش گاز سرمایهگذاری شود، گفت: عمده این سرمایهگذاری در پالایشگاهها، ایستگاههای تقویت فشار و ذخیرهسازی گاز است که برای سال ۹۱ پیشنهادهای خوبی از طرف شرکت ملی نفت در این زمینه داده شده است.
وی همچنین از ۱۱ هزار میلیارد تومان قرارداد برای توسعه سه پالایشگاه، ۴ میدان ذخیرهسازی گاز و ۱۹ ایستگاه تقویت فشار خبر داد و در خصوص بدهی مشترکان به شرکت گاز گفت: مشترکان خانگی بهترین مشتریان و بخش نیروگاهها بدترین مشتریان بخش گاز هستند که در دریافت حق گاز نیروگاهها با چالشهای جدی مواجه هستیم.
اوجی به پیشنهاد شرکت گاز به دولت برای کمتر کردن میزان بدهی نیروگاهها به شرکت گاز اشاره کرد و گفت: به دولت پیشنهاد دادیم که بدهی واحدهای نیروگاهی یا صنایع را با سود ۲۰ تا ۲۲ درصد دریافت کنیم تا این واحدها ملزم به پرداخت حق گاز خود شوند.
وی با اشاره به بدهی بالای بخش CNG به شرکت ملی گاز گفت: تلاش کردیم با برخی ترفندها و البته کاهش مالیات بر ارزش افزوده و محاسبه گاز به صورت کم قدری از فشار این بدهی را کمتر کنیم.
مدیرعامل شرکت ملی گاز در خصوص سوآپ گاز گفت: در این زمینه هیچ مشکلی نداریم چنانچه بین آذربایجان و نخجوان سوآپ گاز در حال انجام است و قراردادی با عراق برای سوآپ ۲۵ میلیون مترمکعب گاز داريم که سهم ما از تجارت گاز را به میزان ۱۰ درصد برساند چرا که این میزان اکنون دو درصد است.
وی درباره صادرات گاز به اروپا گفت: با توجه به توسعه میادین مستقل گازی و راهاندازی فازهای بیشتری از پارس جنوبی در نظر داریم تولید گاز را به یک میلیاردو ۳۸۰ میلیون متر مکعب برسانیم که ازاین میزان بخشی از نیاز داخل را تأمین کرده و بقیه را به اروپا صادر کنیم.
به گفته مدیرعامل شرکت ملی گاز ایران قبلاً مسیر ترکیه برای این کار در نظر گرفته شده بود که از حدود یک ماه قبل مجوز ترانزیت این صادرات کتباً از سوی کشور ترکیه به ایران داده شد و مذاکرات خوبی با کشورهای اروپایی در همین رابطه صورت گرفت.
مدیرعامل شرکت ملی گاز با ابراز امیدواری از صادرات گاز به اروپا تا پایان سال جاری در خصوص کنتورهای هوشمند گفت: ۵۰ هزار کنتور هوشمند در تهران آماده توزیع است که اولویت توزیع این کنتورها بامشترکان پرمصرف و مشترکان جدید است و در فازهای بعدی کنتورهای قبلی با کنتورهای هوشمند تعويض میشود.
وی گفت: با توجه به تراز گازی و توان خطوط انتقال گاز ایران آمادگی داریم برای صادرات گاز به اروپا اقدام کنیم چرا که شبکه گاز رسانی کشور بعد از شرکت گازپروم بزرگترین شبکه گازرسانی در منطقه با ۶۷ ایستگاه انتقال گاز را به خود اختصاص داده است.
مدیرعامل شرکت ملی گاز اظهارداشت: در زمستان برای پوشش گازرسانی به بخش خانگی مجبور بودیم بخشی از نیاز نیروگاهها را از طریق سوخت مایع تامین کنیم که با ذخیره ۳ هزار و ۲۰۰ میلیون لیتری نیروگاهها مشکلی در این زمینه نخواهیم داشت.