سینما و تلویزیون > جشنواره - سعیدمروتی:
جوانهای پرشوری که در دورههای اول برگزاری جشنواره فیلمفجر در صفهای طولانی میایستادند تا فیلمهای مهرجویی، کیمیایی، بیضایی، کیارستمی، عیاری و... را تماشا کنند تا ابراهیمحاتمیکیا و رسولملاقلیپور را کشف کنند که به مکاشفه سینمای روبربرسون، آندری تارکوفسکی و تئوآنجلوپولوس بپردازند، حالا میانسالی را پشت سر گذاشتهاند.
کودکی که همزمان با برگزاری اولین دوره جشنواره بهدنیا آمد، امروز جوان برومند 30سالهای است که قاعدتا باید در مسیر پختگی گامبردارد. تعدادی از کارگردانهایی که امسال در جشنواره فیلم حضور دارند هنگام برگزاری دوره اول هنوز به دنیا نیامده بودند. اولین فیلمسازی که جایزه بهترین فیلم را از جشنواره دریافت کرد نزدیک به 2دهه است که فیلم نساخته و کسی خبری از او ندارد.
جشنواره فیلمفجر در این 30سال، هزار داستان و ماجرا را پشت سرگذاشته؛ یک تاریخ که مطالعهاش اگر با دقت همراه باشد میتواند به اعتلا و پیشرفت بینجامد؛ البته با این الزام که متولیانش چشم و گوش بر دانستههای کارشناسان نبندند... و جشنواره فیلمفجر فستیوال چشمها و گوشهای بسته است! این را بازگشت به عقبهای مکرر جشنواره ثابت میکند و البته نباید انکار کرد که با تمام این احوالات گامهایی به پیش هم برداشته شده. مثال واضحش نظم تحسینبرانگیز جشنواره امسال است. آن هم پس از 2دوره اغتشاش کامل که به بهانه رونق جشنواره هر نظم و ترتیبی در آن به سخره گرفته شده بود.
اما در بینظمترین دوره جشنواره یعنی جشنواره پارسال، تعدادی از بهترین فیلمهای سالهای اخیر کنار هم به نمایش درآمدند تا بار دیگر سینمای ایران با مهمترین رخداد سالانهاش، امید را به دل دوستدارانش بیاورد.
این جشنوارهای است که حتی بیانصافترین خردهگیرانش هم اگر اهل طایفه سینما یا دلبسته به آن باشند، در ته دل دوستش دارند و عزیزش میشمرند.
این جشنوارهای است که سکوی پرتاب تقریبا تمام سینماگران نسل پس از انقلاب بوده است. از زندهیاد رسولملاقلیپور، ابراهیمحاتمیکیا، کیانوش عیاری، واروژ کریممسیحی و بهروز افخمی گرفته تا مجیدمجیدی، رضا میرکریمی، حمیدنعمتالله، اصغرفرهادی و چندین و چند کارگردان دیگر که روزی روزگاری با اولین ساختهشان در فجر درخشیدن را آغاز کردند.
جشنواره حتی اگر به پدیدههایش بیاعتنا و نامهربان باشد باز همین که فضایی برای دیده شدنشان فراهم میکند، کار خود را انجام میدهد.
در 30سالگی اما میتوان هم به مسیر طی شده نگاه کرد و هم راه پرپیچوخم و مبهم آینده را در نظر داشت. قناعت به داشتهها همیشه خوب نیست و از سوی دیگر آرمانگرایی گاهی اوقات، حاصلی جز نومیدی به همراه نمیآورد.
نمیتوان فراموش کرد که این جشنواره با تمام اهمیت و جایگاه غیرقابلانکارش تا چه اندازه دچار آسیب و ضعف است و البته نمیتوان الزاماتش که ریشه اصلی برخی نابسامانیهایش است را نیز نادیده گرفت.
وقتی خاستگاه جشنواره دولتی است نمیتوان انتظار داشت رفتن و آمدن دولتها بر آن تاثیری نگذارد. اما میتوان انتظار داشت که این چرخ معروف، هربار از نواختراع نشود! میراث گذشتگان یکسره زیرسوال نرود و تکلیف برخی امور یکبار برای همیشه روشن شود.
این جشنوارهای است که با آن به دنیا آمدهایم، بزرگ شدهایم، عاشق شدهایم، موسپید کردهایم و در سردترین روزهای سال، از گرمایش بهره گرفتهایم. بارها ناامیدمان کرده و البته بارها هم در اوج ناامیدی، قلبمان را روشن ساخته.
این حکایت ماست با 30دوره برگزاری جشنواره بینالمللی فیلم فجر و مشکل، حکایتی است که تقریر میکنند...