گفت‌وگو با كارگردان فيلم ميگرن
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks
گفت‌وگو با كارگردان فيلم ميگرن
تقليد كردن را بلد نيستم
جام جم آنلاين: اشاره: مانلي شجاعي‌فرد از كارگردانان جوان جشنواره امسال و جزو فيلم‌اولي‌هاست، اما نمي‌توان او را بي‌تجربه قلمداد كرد.

او پيش از اين، سه فيلم كوتاه داستاني ساخته كه در فستيوال‌هاي خارجي نيز شركت داشته و همچنين سه فيلم مستند كوتاه و دو تله‌فيلم 90 دقيقه‌اي كه از شبكه‌هاي يك و 2 سيما پخش شده است.

نخستين ساخته بلند داستاني او با  عنوان «ميگرن» در جشنواره سي‌ام فيلم فجر با نظرات و بازخوردهاي متفاوتي روبه‌رو شد. عده‌اي فيلم را بشدت دوست داشتند و گروهي ديگر از فيلم ناراضي بودند.

درباره كم و كيف اين فيلم با شجاعي‌فرد گپ كوتاهي زده‌ايم.

ايده اوليه «ميگرن» چگونه به ذهنتان رسيد و نخستين‌بار چه زماني آن را نوشتيد؟

ما يكسري همسايه داشتيم شبيه به همين آدم‌هايي كه در فيلم مي‌بينيد. هميشه صداهاي آنها را در طول شبانه‌روز مي‌شنيدم و با آنها مراوده داشتم. همان‌جا ايده اوليه اتفاق افتاد و شروع به نگارش فيلمنامه كردم.

براي توليد فيلم ميگرن به عنوان فيلم اول با چه مشكلات و دشواري‌هايي روبه‌رو بوديد؟

واقعا دشواري و مشكل خاصي نداشتيم. من با آقاي نوروزبيگي پروانه ساخت گرفتم و قرار بود در اولين تجربه، مركز سينماي گسترش و تجربي با ما همكاري داشته باشد، اما مركز گسترش اصلا اين فيلم و فيلمنامه را نپسنديد و با ما همكاري نكرد. آقاي نوروزبيگي هم نمي‌توانستند به تنهايي پول را تامين كنند و ايشان از ساخت فيلم انصراف دادند! در آن مقطع، توسط آقاي مديري معرفي شدم به آقايان گليان (تهيه‌كنندگان) و در اولين مذاكره به تفاهم رسيديم و كار توليد شد.

در انتخاب بازيگران از همان ابتدا اصرار داشتيد از بازيگران چهره و حرفه‌اي استفاده كنيد، نمي‌شد به خاطر فضاي تجربي فيلم، از نابازيگر يا بازيگران كمتر شناخته‌شده استفاده كنيد؟

چون من سرمايه‌گذار نداشتم و كل هزينه اين فيلم را آقايان گليان به صورت مستقل بر عهده گرفتند و از جاهاي دولتي كمك نگرفتند، تنها كاري كه مي‌توانستم انجام دهم آن بود كه تهيه‌كننده‌ها از ديدن فيلم راضي باشند. وقتي فيلمنامه را مي‌نوشتم، داشتم به اين بازيگران فكر مي‌كردم. بعد برايشان جايگزين احتمالي هم در نظر گرفتم كه خوشبختانه ديگر به آنجا نرسيديم و همان اولين‌ها انتخاب شدند. آنها هم وقتي فيلمنامه را خواندند، قبول كردند و همه با هم همراه شديم.

بازيگري هم داشتيد كه جزو انتخاب اولتان باشد و با او به توافق نرسيد؟

بله، مريلا زارعي بود كه نتوانستيم از نظر زماني و برنامه‌ريزي كاري به توافق برسيم.

اگر ممكن است توضيح كوتاهي هم در مورد نام فيلم بدهيد كه از منظر خودتان چرا اين عنوان انتخاب شده و چه رابطه‌اي با فضاي فيلم‌تان دارد؟

ببينيد، «ميگرن» (Migraine) در ترجمه لغوي به سردرد و سرسام گفته مي‌شود و در جاهايي هم با املاي Migraint، به جاي مهاجر به كار برده مي‌شود. نام فيلم من به معناي رساندن شخصيت‌ها به دردسرهايي بود كه ممكن است موجب سردردهاي ميگرني شوند يا سرسام‌هايي كه مي‌توانستند شخصيت‌هاي قصه مرا پيش ببرند. فكر مي‌كنم اسم مناسبي براي فيلمي با اين شخصيت‌ها بود.

ظاهرا در اين فيلم قصد نداشتيد يك خط داستاني مشخص و سرراست را پيش بگيريد. آنچه در ساخته شما مشخص است، تجمع چند خرده‌داستان است. با اين نظر موافقيد؟

فكر مي‌كنم اصلا فيلم من، فيلم داستان‌گر نيست! من به سينماي جزئي‌نگر خيلي اعتقاد دارم و اصلا آن سينما را دوست دارم. با وجود اين فكر نمي‌كنم هيچ نماي نزديك يا جزئي‌نگري را در فيلمم بدون معني استفاده كرده باشم و لابد مي‌دانيد كه جزئي‌‌نگري و نماي نزديك، عناصري هستند كه در سينماي قصه خيلي كارايي ندارند. شما مي‌توانيد در خرده‌قصه اينها را استفاده كنيد.

معتقدم فيلم شما خيلي فضاهاي ادبي و رمان‌هايي مثل «استخوان خوك و دست‌هاي جذامي» را تداعي مي‌كند. ضمن اين كه فضاسازي و شخصيت‌پردازي‌هايتان تا حدودي به «عصر جمعه» (مونا زندي‌حقيقي)‌ شباهت دارد. آيا تحت تاثير رمان يا فيلمي بوده‌ايد؟

خير. اولا كه خيلي فيلم نمي‌بينم. شايد حتي آن مقطعي كه مي‌خواهم فيلم بسازم اصلا فيلم نمي‌بينم. ضمن اين كه اصلا آدم مقلدي نيستم. فكر مي‌كنم فيلمم اين را نشان مي‌دهد. يعني بلد نيستم تقليد كردن و الگوبرداري را. به همين دليل وقتي مي‌گويند تو مي‌خواهي با اين فيلمت چه چيز اخلاقي را برساني، مي‌گويم نمي‌دانم، چون اصلا هدفم ساخت فيلم اخلاقي نبوده، اين مدل سينماي خودم است. روي هيچ رماني من متمركز نبودم و همين الان هم فيلم من به هيچ رماني شبيه نيست. شبيه خودش است.

 

من اصلا آدم مقلدي نيستم و فكر مي‌كنم فيلمم اين را نشان مي‌دهد. به همين دليل وقتي مي‌گويند تو مي‌خواهـي با اين فيلمت چه چيز اخلاقي را برساني، مي‌گويم نمي‌دانم، چون اصلا هدفم ساخت فيلم اخلاقي نبوده، اين مدل سينماي خودم است

آيا مي‌شود فيلم شما را در ژانر اجتماعي و زنان دسته‌بندي كرد؟

به خاطر تعدد كاراكترهاي زن و اين كه قصه‌ها حول محور زنان مي‌چرخد قسمت زنانش را شايد بشود گفت بله، يك فيلم زنانه هم هست ولي قطعا مي‌شود به عنوان يك فيلم اجتماعي انتخاب و معرفي‌اش كرد.

در مورد پايان‌بندي فيلم هم توضيح دهيد كه آيا قصد داشتيد فيلم‌تان را با يك پايان خوش يا اميدوارانه تمام كنيد؟

ببينيد، من سه جور پايان در اين فيلم دارم. در پايان داستان ستوده ـ هنگامه قاضياني ـ‌ بعد از آن كه شب بدي را گذرانده بيدار مي‌شود و مي‌بيند بچه‌اش جاي خودش را خيس نكرده و مي‌گويد خودم مقنعه‌ام را اتو كرده‌ام و يكسري المان‌هاي كوچك اميدواركننده ديگر مثل تماس آقاي كيانيان در نقش آذري كه مي‌گويد: «من مي‌خواهم كمكت كنم» آن روز ستوده حال خوبي دارد. اين پايان خوب من است.

پايان داستان زوج پانته‌آ بهرام و هدايت هاشمي را ما نمي‌دانيم. شايد آرش، آيدا را بسپارد به حاج‌خانم و رعنا و برود، كه به هر حال، يك پايان باز است. پايان خانواده ننه (گوهر خيرانديش)‌ و حاج خانم هم پاياني است با روز از نو، روزي از نو. ننه‌اي كه رفته، دو روز تحملش نمي‌كنند و باز بايد برگردد سر خانه اولش! و هنگامي كه خبر خواستگاري به او داده مي‌شود، به محض اين كه وارد خانه مي‌شود، دوباره غرولند و جر و بحث ميان آنها شروع مي‌شود. يعني همان شكل زندگي تكرار مي‌شود.

يعني مي‌خواستيد نشان دهيد همه گرفتارند و بايد با اين گرفتاري‌ها ساخت. موافقيد؟!

بله. زندگي در جريان است. كاري نمي‌توان كرد. يكي مي‌تواند خودش را بكشد، يكي مي‌تواند طلاق بگيرد، يكي مي‌تواند زندگي‌اش را ترك كند و يكي مي‌تواند تحمل كند. همه جور زندگي مي‌تواند اتفاق بيفتد، از آنجا كه متوجه باشيم چه بخواهيم خوب باشيم، چه بد. اين زندگي دارد جلو مي‌رود.

بنابراين از نظر شما با وجود اين زشتي و زيبايي‌ها و جريان داشتن زندگي، اين زندگي خوب است يا بد؟

ما زشت و زيبايش مي‌كنيم. ما براساس موقعيت اجتماعي‌مان شايد در شرايطي باشيم كه حجم بيشتري سختي و استرس دور و برمان باشد، اما اين كه با اين استرس‌ها مي‌شود چه برخوردي كرد، آن موقع است كه تعيين مي‌كنيم زندگي قشنگ است يا بد!

آن 15 دقيقه اصلاحيه‌اي كه در فيلم‌تان اعمال شد و بخشي از آن را كوتاه كرد، آيا لطمه جدي به فيلمتان زده است؟

حتما. من سكانسي داشتم كه تكليف دو تا بچه فيلمم در آن مشخص مي‌شد، از زماني كه شب‌ادراري بچه شروع مي‌شود. يك اتفاق فيلم من حذف شده. اتفاق بعدي، بي‌سرانجام ماندن حسن (افشين هاشمي)‌ است كه تكليفش با ننه و حاج خانم، با آن سرانجام روشن مي‌شد.

در مورد شخصيت‌هايي مثل آذري و مدير انتشارات (شاهرخ فروتنيان)‌ نمي‌شد بيشتر به آن آدم‌ها بپردازيد؟ چون براي كاراكتري مثل آذري بازيگر مهمي مانند كيانيان را گذاشته‌ايد، اما خيلي استفاده خوبي از او نشده است.

مي‌دانيد چرا؟ چون اگر ما بازيگري را انتخاب مي‌كرديم كه قوت بازي‌اش از نظر شناختي كه ما داريم، پايين‌تر از هنگامه قاضياني بود، هرگز تلفن پاياني من معني پيدا نمي‌كرد. مجبور بودم بازيگري را مقابل قاضياني بگذارم كه كاريزماي بازي‌اش قضيه را به تعادل برساند. يعني تلفن پاياني بايد بتواند روي ستوده كه زن مستقلي است تاثير بگذارد.

فكر مي‌كنيد اين فيلم نامزد يا برنده چه بخش‌هايي در جشنواره باشد؟

نمي‌دانم، شايد هيچ. به دليل اين كه نسبت به اين فيلم خيلي جفا شده است، اما به استناد پيشكسوتان سينماي ايران و منتقداني كه فيلم را ديدند، اگر اين فيلم در بخش مسابقه مي‌بود، اين قابليت را داشت كه رقابت صالحانه‌اي داشته باشد با باقي فيلم‌ها. شايد يك سر و گردن از برخي نام‌هايي كه در بخش مسابقه مي‌بينيم، بالاتر بود. من در گروه توليد اين فيلم كم‌تجربه‌ترينشان هستم، اما بقيه مي‌توانستند كانديدا باشند.


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks
سي‌وسومين بهار آزادي:
نوستالژي ‌آن ژاله ‌خونين
جام جم آنلاين: آن موقع فكر مي‌كرد با دست‌هاي كوچك گره كرده و آخرين توان حنجره‌اش براي فرياد مي‌تواند يك حكومت را جابه‌جا كند، باورش شده بود اگر پا به پاي چند پيراهن بيشتر پاره كرده در خيابان‌ها راه بيفتد و تيري بخورد و او هم مثل مرد و زن‌هايي كه ديده بود چطور اندامشان با گلوله متلاشي شده روي آسفالت غلت بخورد، شهيد مي‌شود و اهل محل به پدر و مادرش به جاي تسليت، تبريك مي‌گويند.

آن روزها كه مردم مسابقه شهادت گذاشته بودند، او خيلي كوچك بود. او از انقلاب همين را مي‌فهميد كه هر روز حتي شب‌ها صداي گلوله و چرخ‌هاي تانك مي‌آيد و اوضاع كه خيلي وخيم بود، مدرسه‌ها تق و لق مي‌شد؛ هنوز خوشحالي روزهاي تعطيل زير دندانش است، اما فرخنده حالا افسوس مي‌خورد افسوس اين‌كه چرا آن روزها آنقدر كوچك بود، چرا صدايش آنقدر زير و باريك بود كه وقتي روي پشت‌بام فرياد مي‌كشيد صدايش در صداها محو مي‌شد.

حسرت بچگي آن روزها، 33 سال است كه به دلش مانده، او دلش مي‌خواست آن روزها آنقدر بزرگ بود كه مجبور نبود يواشكي تا سر كوچه بيايد و ميدان ژاله را دزدكي بپايد.

اصلا دلش مي‌خواست مي‌رفت لاي جمعيت، در خانه را آرام مي‌بست و بدون اين‌كه كسي بگويد بچه كله‌ات را بدزد، گاردي‌ها را از نزديك مي‌ديد و كسي اگر كمكي مي‌خواست دستش را مي‌گرفت. فرخنده هنوزهم درهمان خانه ميدان ژاله زندگي مي‌كند.

او هنوز هم اگر سرش را از خانه بيرون بياورد، ميدان را مي‌بيند، اما حالا نه تانكي مي‌بيند نه ژاندارمي. حالا به زحمت مي‌شود تابلوي مسي نصب شده در شرق ميدان را ـ كه در آن، گارد شاه تظاهرات‌كنندگان روز 17 شهريور را با اسلحه نشانه گرفته‌اند ـ از خانه فرخنده ديد.

انبوه اتوبوس‌ها و ماشين‌ها و موتورسيكلت‌هاي پر صدا كه عصرها در ميدان شهدا (ژاله) به هم گره مي‌خورند، رنگ اين تابلو را پرانده‌اند، اما دختر كوچك 33 سال قبل، خوشحال است كه تاريخ آن روزها حتي در پس زنگار دود بنزين و گازوئيل ماشين‌ها هنوز جاي خودش را دارد.

قديمي‌هاي خيابان انقلاب و آزادي يا از اين خيابان رفته‌اند يا از اين دنيا، آنها هم كه مانده‌اند يا خيلي جوانند و سن‌شان به انقلاب نمي‌خورد يا مهاجرت كرده‌هاي شهرستاني‌اند كه اگر خاطره‌اي هم از آن روزها دارند، مربوطه به شهر و ديار خودشان است.

اما پيرمرد گوژپشت خيابان انقلاب ضبط صوتي پر از نوار كاست است؛ راوي‌اي با صدا و دست‌هاي لرزان كه حرارت روزنامه‌هاي آرشيوي‌اش كم از حرف‌هاي پرحرارتش ندارد.

كاغذها بزردي مي‌زنند و گوشه‌هايشان با گذشت زمان دندانه دندانه شده‌اند. روزنامه‌هاي پيرمرد شماره‌هاي روزهاي 9 تا 23 بهمن 57 اند كه مثل يك گنج مراقبشان است.

9 بهمن آن سال بختيار گفت كه فرودگاه براي ورود امام باز است، روزنامه اطلاعات هم آن را تيتر كرد و حالا پيرمرد آن قوز كمرش را صاف مي‌كند و حرف‌هاي بختيار را دوباره تكرار مي‌كند.

فرداي آن روز «اطلاعات» برنامه‌هاي گسترده براي ورود امام را تيتر كرد و پيرمرد يادش هست كه آن روز غرب و جنوب تهران در شعله‌هاي آتش مي‌سوخت.

11 بهمن ديدار با امام در تهران، امام آمد؛ دوازدهم بهمن بود، دو روز بعد اعضاي شوراي انقلاب تعيين شدند؛ پيرمرد تندتند روزنامه‌هاي آرشيوي اش را ورق مي‌زند و مي‌خواند.

پانزدهم آن ماه بود كه روزنامه‌ها از قول بختيار نوشتند كه اگر نخست‌وزير امام وارد عمل شود، توقيف خواهد شد؛ پيرمرد خوب يادش مانده كه آن روز بختيار گفت جواب كوكتل‌مولوتف را با كوكتل‌مولوتف خواهند داد.

روزنامه‌ها ورق مي‌خورد: بازرگان نخست‌وزير حكومت انقلابي. پسرش 17 بهمن 57 به دنيا آمد، همان روزها كه فانتوم‌ها و هلي‌كوپترها از اول صبح در آسمان چرخ مي‌خورند، همان روز كه روزنامه‌ها حكايت پشتيباني عظيم مردم از بازرگان تظاهرات در دفاع از او را نوشتند، همان روز كه دولت انقلابي اعلام كرد وزارتخانه‌ها را توسط كارمندان به دست خواهد گرفت.

پيرمرد 19 بهمن را هيچ وقت فراموش نمي‌كند، آن روز كه قند توي دل مخالفان رژيم شاه آب مي‌كردند؛ همان روز كه حرف محاكمه شاه در دادگستري سر زبان‌ها افتاد.

نوار كاست پيرمرد كه در حنجره‌اش جا خوش كرده با سرفه‌هاي خشكش به هم مي‌پيچد، او بيشتر از اين نمي‌تواند حرف بزند، اما روزنامه‌هاي آرشيوي او خودشان حرف مي‌زنند: نبردهاي خونين ميان واحدهاي مسلح در تهران، آيت‌الله طالقاني: به سرباز خانه‌ها برگرديد، افراد نيروي هوايي در خيابان‌ها، پشت‌بام‌ها و كوچه‌ها سنگر گرفته‌اند، امام: اعلاميه حكومت نظامي خدعه و خلاف شرع است به آن اعتنا نكنيد، رژيم متلاشي شد.

قبل از اين‌كه روزنامه‌ها متلاشي شدن رژيم شاه را تيتر كنند، زن جوان خيابان ايران نزديك‌تر از هر كسي به وقايع، ماجرا‌ها را در ذهنش ضبط مي‌كرد.

او در مدرسه رفاه ديده بود كه نصيري، رييس ساواك چطور خوار شده بود.

زن، مدرسه رفاه و علوي را يادش مي‌آيد كه به هم راه داده شده بودند تا امام راحت‌تر بين اين دو مكان رفت و آمد كند.

او روضه‌خواني‌هاي شب‌هاي ماه رمضان در منطقه آبسردار را يادش مي‌آيد كه قرار بود بعد از منبر هياهويي نشود و مردم آرام به خانه‌هايشان بروند، ولي يكباره خروشي راه افتاد و مردمي كه روي آسفالت نشسته بودند، شعارزنان به سمت ميدان ژاله رفتند، ولي رگبار گلوله، سيل جمعيت را پس زد.

آن موقع او زخم چند هموطن را بسته بود و قطره آبي در گلويشان چكانده بود. زن فكر مي‌كند اگر چه هياهوهاي خيابان ايران و بهارستان و ميدان ژاله و فخرآباد و خورشيد تمام شده، اما دعاي آن زخمي‌هاي التيام يافته از پس سال‌ها هنوز در بحران‌هاي زندگي به دادش مي‌رسند.


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

با اهدا اعضاي بدن
دختر به پنج بيمار زندگي بخشيد
جام جم آنلاين: والدين دختر 25 ساله كرجي در پي مرگ مغزي او، در اقدامي خداپسندانه اعضاي بدن او را به پنج بيمار نيازمند اهدا كردند.

به گزارش «جام‌جم»، مينا دختر 25 ساله كرجي كه به بيماري ام‌اس مبتلا بود شامگاه هفتم بهمن ماه در يك شب سرد زمستاني بر اثر مرگ مغزي به كما رفت و ديگر بيدار نشد به همين دليل خانواده‌اش پنج عضو بدن وي را به بيماران نيازمند اهدا كردند.

در پي اين اقدام خداپسندانه به سراغ والدين مينا آتشگاهي در محله شاهين ويلاي كرج رفتيم تا از چگونگي تصميم مهمي كه گرفتند جويا شويم.

مينا به آرزوي معلم‌شدنش رسيد

مادر مينا با وجود آن كه غم از دست دادن دخترش او را پيرتر و رنجورتر كرده، اما لبخندي از رضايت بر لبانش نقش بسته است.

او كه از اهداي اعضاي بدن فرزندش به پنج بيمار نيازمند احساس خوبي دارد، گفت: مينا سومين دخترم و عزيز دردانه خانواده بود. ديپلم رياضي فيزيك داشت. او علاقه بسياري به درس خواندن داشت و مي‌خواست خدمتگزار اين مملكت و مردم باشد.شش سال پيش سر جلسه كنكور بود كه حالش بد شد و او را به بيمارستان منتقل كرديم. تا دو سال اول پزشكان تشخيص درستي درباره بيماري‌اش ندادند تا اين كه سرانجام پي برديم مينا به بيماري ام‌اس مبتلا شده است.

وي افزود: همگي از اين بابت ناراحت و نگران بوديم، اما مينا هميشه ما را دلداري مي‌داد و همه به بهبود او اميدوار بوديم. شب هفتم بهمن ماه ناگهان حالش بد شد. سراسيمه او را به بيمارستان شهيد رجايي انتقال داديم. پزشكان خيلي تلاش كردند، اما...

مادر داغديده گفت: پشت در اتاق عمل تا صبح بيدار بودم و آرزو مي‌‌كردم دوباره نگاهم كند و با هم بخنديم، اما پس از چهار روز پزشكان به ما گفتند ديگر اميدي براي زنده ماندش نيست. اين حرف مانند پتكي بر سرم كوبيده شد. شوهرم با شنيدن حرف پزشكان، از من خواست رضايت دهم، اعضاي بدن او را اهدا كنيم.

وي يادآور شد: ابتدا موافقت نكردم. اما بعد به ياد حرف‌هاي مينا افتادم كه هميشه مي‌گفت مامان چقدر خوب است انسان با اهداي اعضاي بدنش به بيماران زندگي دوباره ببخشد. اكنون خيلي خوشحالم كه قلب دخترم در وجود يك دختر 25 ساله مي‌تپد و دو كليه، كبد و ريه او به بيماران پيوند زده شده و به آنها و خانواده‌هايشان شادي بخشيده است. همه اعضاي خانواده خوشحالند.

وي تصريح كرد: درست است كه ميناي ما رفت، اما اكنون با اهداي اعضاي بدن او، صاحب پنج فرزند ديگر شده‌‌ايم.

مادر مينا درباره آرزوي دخترش گفت: دخترم آرزو داشت معلم شود. او مهربان و معتقد بود. اكنون احساس مي‌كنم به آرزويش رسيده است، چرا كه با جان بخشيدن به پنج بيمار، به همه ما درس ايثار و بزرگواري داد. او معلم زميني نشد، بلكه معلم آسماني شد. خيلي دوست دارم پنج فرزند جديدي را كه خدا به ما هديه داد، ببينم. از آنها مي‌خواهم از امانت‌هاي دخترم بخوبي نگهداري كنند.

پدر: به جاي مينا، پنج فرزند به دست آوردم

در همين موقع پدر مينا وقتي مي‌خواست از تصميم بزرگ خود بگويد، بغض امانش نداد و قطرات اشك بر گونه‌هايش جاري شد. دستي بر قاب عكس مينا كشيد و بوسه‌اي بر تصوير او زد و يكباره سكوت همه‌جا را فراگرفت.

او پس از مكث كوتاهي گفت: باورم نمي‌شود مينا را از دست داده‌ام اما اين سرنوشت بود و به آن راضي‌ام. شبي كه پزشكان به ما گفتند ديگر اميدي نيست و بايد اعضاي بدنش را اهدا كنيد، موافقت كردم و رضايت خانواده‌ام را نيز براي اين كار به دست آوردم. براي آخرين بار با مينا صحبت كردم. دستانش را گرفته و بر آنها بوسه زدم و او را به خدا سپردم. جدايي از او برايم سخت بود اما من مقابل يك آزمايش بزرگ قرار گرفته بودم.

پدر مينا با اشاره به اهداي اعضاي بدن او گفت: خيلي خوشحالم كه پنج بيمار با اهداي اعضاي دخترم اكنون به زندگي لبخند مي‌زنند. آنها مانند فرزندان من هستند. درست است كه مينا اكنون كنارمان نيست اما او هميشه در دل‌هايمان زنده است.


|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks
پروژه‌هاي ورزشي در برزخ بودجه
جام جم آنلاين: به گفته معاون حقوقي و امور مجلس وزارت ورزش و جوانان، در سطح كشور سه هزار پروژه نيمه‌تمام ورزشي وجود دارد كه تكميل آنها به 6500 ميليارد تومان اعتبار نياز دارد.

اين در شرايطي است كه بنا بر اعلام اميدوار رضايي رييس فراكسيون ورزش و جوانان مجلس، بودجه اين وزارت براي سال 91، 476 ميليارد تومان است كه از اين مبلغ 234 ميليارد تومان مربوط به انجام كارهاي عمراني و توسعه اماكن ورزشي است.

با يك حساب سرانگشتي به اين نتيجه مي‌رسيم كه اگر همين مبلغ 234ميليارد تومان را بدون احتساب به ميزان تورم مبنا قرار دهيم، ‌قريب به 28 سال طول خواهد كشيد كه پروژه‌هاي نيمه‌تمام ورزشي در سطح كشور تكميل و به بهره‌برداري برسد! البته بايد فرض را بر اين قرار دهيم كه تا آن زمان ديگر پروژه جديدي در سطح كشور تعريف و به اجرا گذاشته نخواهد شد.

اين در شرايطي است كه تا آن زمان بسياري از پروژه‌هاي نيمه‌تمام نيز به علت بدون استفاده ماندن و خاك خوردن از بين خواهند رفت كه به طور طبيعي اين مساله خسراني بزرگ براي ورزش ايران به حساب مي‌آيد.

باز اگر بخواهيم به صحبت‌هاي رييس فراكسيون ورزش مجلس شوراي اسلامي استناد كنيم؛ «براساس ماده 13 قانون برنامه پنجم توسعه، دولت مكلف شده براي همه موارد مثل ورزش همگاني، قهرماني، زيرساخت‌ها و كمك به بخش خصوصي و تعاوني‌ها چهار رديف بودجه مستقل ارائه دهد تا مجلس بتواند از بعد نظارتي اين رديف‌هاي بودجه را پيگيري كند، به طوري كه بودجه قهرماني صرف بخش خصوصي نشود يا بالعكس، اما متاسفانه دولت همه اين موارد را در يك رديف بودجه مشترك گنجانده است.»

معناي اين حرف اين است كه نمي‌توان انتظار داشت كل مبلغ 234ميليارد تومان مورد اشاره صرف زيرساخت‌هاي ورزش شود كه به طور طبيعي اين مساله چالشي بزرگ براي ورزش ايران به حساب مي‌آيد و اين در شرايطي است كه ورزش ايران در حال حاضر در زمينه زيرساخت‌ها با كمبودهاي زيادي مواجه بوده و از استانداردها فاصله زيادي دارد.


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

واريز يارانه بهمن ؛امروز،برداشت فردا
جام جم آنلاين: یارانه نقدی ۴۵۵۰۰ تومانی بهمن‌ماه امروز سه شنبه به حساب سرپرستان خانوار واریز می شود و از صبح فردا چهارشنبه قابل برداشت است.

به گزارش فارس، بهروز مرادی مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانه ها پیش از این گفته بود؛ یارانه نقدی دوازدهمین مرحله و چهاردهمین ماه به خانوارهای سراسر کشور بدون تغییر و به ازای هر نفر ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان پرداخت می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: یارانه نقدی به حساب سرپرستان خانوارها واریز و روز چهارشنبه (۱۹ بهمن ۹۰) در سراسر کشور قابل برداشت است.

پرداخت یارانه‌نقدی به خانوارهای سراسر کشور پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها از دی ماه سال گذشته آغاز شد و تاکنون در ۱۳ ماه متوالی به حساب حدود ۷۳ میلیون ایرانی واریز شد.

این در حالی است که دولت در نظر دارد نام ۱۰ میلیون نفر از پردرآمدها را به صورت داوطلبانه از فهرست یارانه در فاز دوم هدفمندی حذف کند.


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

عناوين خبري روزنامه‌هاي صبح امروز
درآمد خانواده هاشمي از كجاست؟
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران مهمترين عناوين خبري صفحه اول خود ر ا به مسائلي همچون امام نگاه صفر و يكي نداشت،چرا كسى آمار احمدى نژاد را جدى نگرفت؟،آرايش انتخاباتي گروه‌ها شفاف‌تر شد،رونمايي از كانديداهاي تهران با چهره‌هاي تازه،مبادله تجاري ايران و امارات کاهش مي يابد،عقب نشيني از تهديد به جنگ،ماموريت براي اصلاح بودجه 91،5 شركت اروپايي در ليست سياه نفت ايران و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم

انتشار اولين فهرست انتخاباتي
رقابت وزارتخانه‌ها براي فروش اوراق مشاركت
بهره‌برداري از 10 هزار واحد مسكن مهر
عماد افروغ در گفت‌گو با جام جم: امام نگاه صفر و يكي نداشت

كيهان

اوباما عقب نشست،جنگ با ايران روي ميز نيست
گسترش درگيري‌ها با نظاميان در شهرهاي مصر
خط توليد جديد‌ترين داروي بيوتكنولوژي افتاح شد
آغاز تحصن گسترده در بحرين عليه سياست‌هاي ظالمانه آل خليفه

خراسان

«سيبي از باغ انقلاب»
اوباما: درگيري نظامي در خليج فارس تأثيرات مخرب فراواني براي آمريکا دارد
رحيم پور ازغدي:انقلابي ماندن هيچ کس تضمين نشده است
اوباما: درگيري نظامي در خليج فارس تاثيرهاي مخرب فراواني براي آمريکا دارد


ابرار


چرا كسى آمار احمدى نژاد را جدى نگرفت؟
احمدى نژاد:سقف پروازى براى انقلاب ما تعيين نشده است
رئيس كميسيون ويژه اصل 44 :بودجه ۹۱ براى شرايط عادى است نه تحريم
اختصاص ۳۷ ميليارد تومان اعتبار براى انتقال آب از ارس و زاب به درياچه اروميه


جمهوري اسلامي


ابلاغ قانون منع افزايش بيش از 20 درصد قيمت حامل‌هاي انرژي به دستگاه‌هاي اجرايي
افتتاح 10 هزار واحد مسكن مهر و بيمارستان 220 تختخوابي ولايت در استان قزوين
21 سامانه تحقيقاتي اپتيكي و مخابراتي افتتاح شد
ادامه اعتراضات مردم مصر عليه شوراي نظامي


رسالت


فهرست جبهه متحد اصولگرايان در تهران اعلام شد
آيت الله مهدوي كني:راهپيمايي 22 بهمن عامل بازدارنده توطئه‌هاي آمريكاست
اوباما:اسرائيل در پي حمله به ايران نيست
افتتاح دومين كارخانه توليد فاكتور 7 در دنيا


قدس


آرايش انتخاباتي گروه‌ها شفاف‌تر شد
ديدار شعراي شركت كننده در كنگره شعر بيداري اسلامي با رهبر معظم انقلاب
خبر خوش نهاونديان براي بخش خصوصي
شركت گاز براي سرماي سخت آماده شود


سياست روز


رونمايي از كانديداهاي تهران با چهره‌هاي تازه
بندبازي اوباما ميان تهديد و ديپلماسي
جنبش تسخير ششمين دولت اروپا را سرنگون كرد
حراج آثارتمدن ايراني در آمريکا "تنها" يك شوخي نيست


حمايت


روزهاي «ناسالم» هواي تهران دو برابر روزهاي «سالم»
 رونمایی از نخستین آرایش انتخاباتی مجلس نهم
آیت‌الله مهدوی‌کنی در تاکید کرد:شرکت حماسی در راهپیمایی، حضور دشمن شکن در انتخابات
رييس سازمان بازرسي كل كشور:تشديد كينه‌ورزي دشمن، نشان‌دهنده قدرت ما است


وطن امروز


جنبش وال استريت درباره ايران چگونه مي‌انديشد
شيرهاي نفت را به روي اروپا ببنديد
اوباما:اسرائيل به ايران حمله نمي‌كند
5 شركت اروپايي در فهرسات سياه نفت ايران


آفرينش


جزييات توزيع و رفع نقص كارت آزمون كارشناسي ارشد اعلام شد
آيت الله مهدوي كني:انتخابات آتي فرصت بازخواني مشکلات و تسريع قطار پيشرفت کشور است
رئيس جمهور:گام بعدي ما در بخش مسكن وتغيير وضع زندگي مردم است
دانشگاه آزاد اسلامي از بطن انقلاب و دفاع مقدس جوشيد


تهران امروز


حراج كتيبه‌هاي ايراني درآمريكا
آيت‌الله مهدوي كني:تفاهم با جبهه پايداري بعيد است
بازداشت 15 سرشاخه گلدكوئست
ليست 27 نفره جبهه متحد براي تهران


مردم سالاري


آيت الله مهدوي کني:انتخابات آتي فرصت بازخواني مشکلات کشور است
سقوط دولت روماني
تل آويو تصميمي در رابطه با ايران نگرفته است
مبادله تجاري ايران و امارات کاهش مي يابد


شرق


اوباما:اسراييل تصميمي براي حمله به ايران ندارد
«حماس» ریاست دولت را به «عباس» سپرد
دفتر آیت‌الله هاشمی مطرح کرد؛اعلام تاسف از سخنان فرهاد دانشجو
همايون هفته آينده به آمريكا مي‌رود


آرمان


ظهور جريان چهارم اصولگرايان
محسن هاشمي:سهامدار هيچ بانكي نيستم
مبادلات تجاري ايران-امارات كاهش مي‌يابد
عقب نشيني از تهديد به جنگ


ابتكار


تکميل صفوف اصولگرايان براي انتخابات
درآمد خانواده هاشمي از كجاست؟
92 آخرين سال كنكور سراسري
هشدارهاي ده نمكي به اصولگرايان


فرهيختگان


آيت الله مهدوي كني:مردم حضوري دشمن شكن در انتخابات داشته باشند
افتتاح 21 سامانه،پروژه تحقيقاتي و مخابراتي
اوراق مشاركت ريسك بازار سرمايه را ندارد
باهنر:بودجه 91 ارديبهشت 91 تصويب مي‌شود


دنياي اقتصاد


ماموريت براي اصلاح بودجه 91
عقب‌نشيني از تهديد به جنگ
پيشنهاد انتشار اوراق صكوك سكه
تامين مالي از بازار سرمايه


جهان صنعت


ماموريت ويژه براي اصلاح بودجه ناقص دولت
امارات به تجارت ايران پشت كرد
خط و نشان تركيه براي ايران؛گاز را ارزان ندهيد شكايت مي كنيم
تهديد سلامت جامعه با استفاده از تلفن همراه


تفاهم


5 شركت اروپايي در ليست سياه نفت ايران
صادرات 35،واردات 50 ميليارد دلار
شاخص سهام آسياي افزايش يافت
10000 مسكن مهر و بيمارستان 220 تختخوابي قزوين به بهره‌برداري رسيد


گسترش صنعت


پرداخت 200 ميليارد تومان معوقات جوايز صادراتي
آب‌هاي آزاد در انتظار نفتكش اقيانوس پيماي ايراني
افزايش توليد فولاد و آلومينيوم
رينگ پتروشيمي ترك خورد


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : دو شنبه 17 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

 

 

صریح و بی پرده با زیباکلام/ از مشکلات نظام پارلمانی و ریاستی تا احزابی که هستند و نیستند

دولت - صادق زیبا کلام بر این باور است که در نظام سیاسی ما هیچ فرقی نمی کند که نظام پارلمانی باشد یا ریاستی.

معصومه ستوده :او معتقد است مهم این است که مردم باید بتوانند نمایندگان پارلمان را خود انتخاب کنند که این مساله مدتها است به فراموشی سپرده شده است. این استاد داشنتگاه تهران می گوید ممهترین دغدغه انتخابات ریاست جمهوری است زیرا انتخابات آینده یا انتخابات دوم خرداد 76 می شود یا انتخابات ریاست جمهوری 88 که هنورز پس لرزه های آن ادامه دارد.

 

نخستین پرسشم از جنابعالی آنست که چرا اساسا در این مقطع زمانی ما شاهد بوجود آمدن بحث نظام پارلمانی یا انتخاب نخست وزیر از سوی مجلس بجای انتخاب مستقیم رییس جمهور از سوی مردم هستیم ؟
دو دسته دلیل می توان برای طرح این موضوع احتمال داد و دو رویکرد کلی می توان داشت. رویکرد اول این است که بگوییم به دلیل مشکلاتی که در عمل و اجرا ظرف سه دهه گذشته و بالاخص ظرف دو دهه گذشته بعد از رحلت امام رخ داده ما را به اینجا رسانده است که اگر نخست وزیر وجود داشته باشد، مشکلات مدیریتی کلان کشور کمتر می شوند. رویکرد دوم این است که به دلیل مشکلات مدیریتی بحث نظام پارلمانی و نخست وزیری مطرح نشده و به هیچ وجه به مدیریت کلان کشور ارتباط پیدا نمی کند. در این رویکرد، بحث انتخابات سال 92 مطرح می شود. انتخابات پیش روی ریاست جمهوری را می توان به دو شیوه برگزار کرد. شیوه نخست این است که انتخابات آرام و بی دردوسر برگزار شود و هیچ مشکلی برای نظام پیش نیاید. به این صورت که چهار یا پنج نامزدی که زیاد فرق نمی کنند که کدامیک انتخاب شوند و هریک انتخاب شوند خوب است، با یکدیگر رقابت می کنند. مشکل اساسی این است که در این انتخابات خیلی مردم شرکت نمی کنند. فکر کنم در بهترین حالت 20 یا 30 در صد از مردم بیشتر شرکت نکنند. خوب این بالطبع چیزی نیست که مسئولین می خواهند. برای افزایش مشارکت مردم باید انگیزه ایجاد کرد وانتخابات را معنا بخشید بنابراین آقای محمد رضا عارف به عنوان بی خطر ترین اصلاح طلب اجازه می یابند تا ایشان هم وارد رقابت شوند.
خوب اشکال این روش چیست؟
در انتخابات جدی دو اتفاق می افتد یا انتخابات مانند دوم خرداد 76 می شود یعنی مردم به کسی رای می دهند که تصور میکنند نظام و حکومت نمی خواهد. وضعیت دیگر این است که مردم احساس کنند که عارف یا قالیباف حتما رای آورده اند اما از انتخابشان جلوگیری شده. به عبارت دیگر همان داستان 22 خرداد 88 بار دیگر تکرار شود که هنوز پس لرزه های آن ادامه دارد . بنابراین اگر انتخابت جدی شود، یا دوم خرداد 76 می شود یا 22 خرداد 88 می شود. این سناریو بدتر از سناریوی اول است، سناریوی اول بد بود اما این سناریو بدتر است. در این میان گزینه سومی وجود ندارد. یا انتخابات جدی خواهد بود و مردم شرکت می کنند یا انتخابات صوری خواهد بود و بیست یا سی در صد از مردم بیشتر شرکت نمی کنند. راه حل بهتر این است که ما اصلا انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشیم که ناچار به انتخاب بین دو گزینه بد و بدتر نشویم.

 برخی بر این باورند که انگیزه اصلی برای طرح مساله انتخاب نخست وزیر از سوی مجلس صرفا بواسطه مشکلات بوجود آمده در ارتباط با انتخاب رییس جمهور است. اما در این میان عده ای که خوش بینانه مسائل را رصد می کنند معتقدند که طرح این مساله صرفا سوالی بوده که اگر رئیس جمهور نباشد اما نخست وزیر منتخب مجلس باشد آیا برای مدیریت کلان کشور بهتر نیست؟
بنظر شما کدام یکی است ؟
من واقعا نمی دانم. آیا هدف حل مشکلات مدیریتی کلان کشور است و اگر سیستم پارلمانی شود مشکلات کم شده و کاهش می یابد یا اینکه مشکل، مشکل انتخابات سال 92 است .
بحث شما بیشتر پراتیک است حال با وجود مجلس فعلی کدامیک از این دو رویکرد با موفقیت بیشتری همراه است ؟
منظورتان موفقیت برای چه کسی است ؟ ممکن است که برای اصحاب قدرت ،نظام پارلمانی که نخست وزیر انتخاب شود یک نظام مطلوب تری است . ما سه ریس جمهور داشتیم هرسه رئیس جمهور چندان رابطه خوبی با رهبری پیدا نکردند. آقای هاشمی رفسنجانی که نزدیکترین تفکر به رهبری بود بر سر مساله اقتصادی با ایشان اختلاف نظر پیدا کرد. آقای هاشمی کلنگ برداشته بود و می خواست اقتصاد دولتی فاسد و ناکارآمد ایران را ویران کند. قرص و محکم اراده کرد بود تا اقتصاد آدام اسمیت را پیاده کند. من کاری به خوب یا بد بودن آن ندارم زیرا ایشان براین باور بود که تنها راه درمان اقتصاد ناکارآمد و فاسد دولتی کشور، خصوصی سازی و رفتن بسمت یک اقتصاد آزاد است. یعنی همان کاری که در مالزی ، ترکیه ، هند ، برزیل ، آرژانتین و دهها کشور دیگر ظرف سه دهه گذشته با موفقیت صورت گرفته است. آیت الله خامنه ای با این تز موافق نبودند بنابراین آقای هاشمی ناچار به فرستادن پرونده اصلاحات اقتصادیش به بایگانی شد و همچنان اقتصاد دولتی تداوم یافت. در آن هشت سال با توجه به رابطه دوستی بین ایشان و آقای هاشمی، تجربه خوبی نبود . تجربه رییس جمهوری در دولت اصلاحات بسیار بدتر از آب در آمد. زیرا آقای هاشمی به هر حال حرمت ها را حفظ می کرد زیرا بر این باور بود که باید ولایت فقیه باشد چراکه عمود خیمه نظام محسوب می شود و آسیب دیدن این عمود به کل نظام آسیب می رساند. در حالیکه کم نبودند اصلاح طلبانی که خیلی با این برداشت آقای هاشمی موافق نبودند. در تیر 84 این تصور ایجاد شد که به هرحال بعد از 16 سال رئیس جمهوری آمده است که با سیاست های رهبری مطابقت کامل دارند. چون سیاست ها و موضع گیری های آقای احمدی نژاد در زمینه عدالت، مقابل  آمریکا ایستادن و مقابله با غرب دقیقا همان چیزهایی بود که رهبری می خواستند. اما همین آقای احمدی نژاد کاری را انجام داد که تا پیش از این هیچ رئیس جمهوری انجام نداده بود و بر سر قضیه عزل وزیر اطلاعات در اردیبهشت ماه مقابل رهبری ایستاد. در مورد بسیاری از مسائل دیگر هم آقای احمدی نژاد عملا بر روی مواضع خودشان و نه رهبری پافشاری میکرد.

آقای هاشمی می خواهد اقتصاد آزاد آدام اسمیت را بیاورد یا اینکه دولت خاتمی می خواهد توسعه سیاسی، آزادی مطبوعات و محدود کردن قدرت شورای نگهبان را در محقق کند و آقای احمدی نژد می خواهد کوروش را زنده کند و قس علیهذا از نظر رهبری اشکالی ندارند. اما این فرضیه درست نیست زیرا به هرحال نظام ما مبتنی بر ولایت فقیه است و سیاستهای کلان کشور باید توسط ایشان مدیریت و نظارت شود. بنابراین نمی توان هم ولایت فقیه وجود داشته باشد و هم رئیس جمهور هرکاری خواست انجام بدهد. اگر ایشان نظرشان این باشد که نظر من باید باشد، همان مشکلاتی که با هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد داشت باردیگر و با رییس جمهور بعدی هم ممکن است تکرار شوند. اما این مشکلات با نخست وزیر به وجود نمی آید یا خیلی خیلی کم می شود .
چرا با نظام نخست وزیری شما فکر می کنید این مشکلات از بین می روند؟
برای اینکه در قانون اساسی فعلی وظایف و اختیارات زیادی به رئیس جمهور داده شده است . رئیس بانک مرکزی، سفرا ، وزرا، روسای بانک ها ، بسیاری از مدیران سازمان های بزرگ دولتی ، و... به این لیست می توانید شوراهای زیادی را هم اضافه کنیم که رئیس جمهور یا نماینده رئیس جمهور در راس آن قرار می گیرد. قدرت رئیس جمهور بسیار زیاد است . حتی اگر ولایتی ، لاریجانی یا سعید جلیلی هم رئیس جمهور شود به واسطه قدرت زیادی که قانون اساسی به وی اعطا کرده باز به هرحال در یک مواردی ممکن است اختلاف نظر ایجاد شود. در حالیکه اگر نظام نخست وزیری بشود بخشی از اختیارات رییس جمهور به نخست وزیر ، بخشی به رهبری و بخشی هم به خود مجلس منتقل می شود. به عبارت دیگر اصل 110 قانون اساسی تغییر می کند . حتی اگر نخست وزیر شما خیلی با سیاست های رهبری همخوانی نداشته باشد خیلی نمی تواند کاری انجام بدهد زیرا در عمل قدرت او خیلی کاهش یافته است در حالیکه با اختیارات فعلی رییس جمهور به راحتی نمی توان او را نادیده گرفت .
اگر به هر حال با نخست وزیر مشکل پیش آمد چی؟
حتی اگر نخست وزیر بد از کار در آمد یا موجبات نارضایتی را فراهم نماید خیلی راحت می توان او را برکنار نمود. مجلس صبح نخست وزیر را عزل کرده و عصر به نخست وزیر جدید رای اعتماد می دهد. این عزل و نصب هیچ بحرانی بوجود نمی آورد زیرا مجلس طبق اختیارات خود عمل کرده است. در حالیکه اگر الان شما بخواهید از ریاست جمهوری یک سوال ساده هم بکنید عملا امکان پذیر نیست. الان مجلس هفتم و هشتم سالهاست که می خواهند از رئیس جمهور سوال کنند به عبارت دیگر نزدیک به 600 نماینده نتوانستند از رئیس جمهور سوال کنند. سوال هم یک سئوال ساده است، نه استیضاح بلکه از منظر اطلاع یافتن است که شما فلان بودجه را کجا خرج کرده اید یا نمایندگان ویژه به چه دلیل انتخاب می شود. حال فرض کنید که نمایندگان بخواهند رئیس جمهور را استیضاح کنند و در نهایت ماجرای بنی صدر را تکرار کنند؛ این امکان پذیر نیست . زیرا این رئیس جمهور با سلام و صلوات به قدرت رسیده است و کلی جشن به مناسبت پیروزی ایشان گرفته شده است. حال مگر می توان او را استیضاح کرد!؟  
اگر موافق باشید به این بحث از منظر توسعه سیاسی هم نگاهی بیاندازیم. خیلی ها از جمله آقای هاشمی رفسنجانی اظهار نگرانی کرده اند که حذف سمت ریاست جمهوری که با رای مستقیم مردم انتخاب می شود عملا خدشه سنگینی به مردمی بودن و جمهوریت نظام وارد میسازد. آیا شما چنین نگرانی ندارید؟
ببینید من هم این اظهار نظرهای تردید آمیز و مخالف را شنیده ام. اما آنچه که محتوای دمکراسی در یک نظام را تعیین می کند شکل آن نظام نیست. ما در دنیا نظام های مختلفی داریم که علیرغم تفاوت در شکل سیاسی شان اما جملگی کاملا نظام های باز و آزادی هستند. نظام انگلستان پارلمانی است یعنی نخست وزیر رهبر حزبی است که در انتخابات مجلس اکثریت می آورد. در آمریکا رییس جمهور با رای مستقیم مردم انتخاب میشود. در فرانسه هم نخست وزیر هست هم رییس جمهور. در آلمان نه نخست وزیر است نه رییس جمهور. در ایتالیا نخست وزیر را مجلس انتخاب میکند. در ترکیه، ژاپن ، برزیل ، آرژانتین ، هند و سایر کشورها هر کدام تفاوت هایی با هم دارند. اما همه آنها نظام های دمکراسی هستند.یعنی در نهایت حکومت هایشان منتخب مردم هستند و اختیاراتشان محدود است به آنچه قانون آنها را مجاز شمرده و تمامی آنها در برابر پارلمان هایشان پاسخگو هستند. بنا براین بحث این نیست که آیا نظام آمریکا دمکراتیک تر است یا نظام انگلستان که اساسا پادشاهی است . حقیقتش را بخواهید اساس و بنیان دموکراسی پارلمان است. و آنچه که در ایران معضل اساسی برای دموکراسی بشمار میرود موانعی است که جلوی انتخابات آزاد پارلمان را گرفته است. و بنظر بنده بزرگترین سد راه دمکراسی در ایران نظارت استصوابی است. زیرا دموکراسی را حذف نظارت استصوابی تضمین می کند مادامی که شما نظارت استصوابی دارید توسعه سیاسی و دمکراسی درجا خواهد زد و پارلمان که عمود خیمه دمکراسی است تقلیل پیدا می کند به مجلس هفتم و مجلس هشتم. در انگلستان نظام پادشاهی است و فرمانده کل قوا تونی بلر یا دیوید کامرون نیست بلکه پادشاه یا ملکه است. مع ذالک این نظام سلطنتی موروثی شاهکار دموکراسی است. ایضا در آمریکا که نقطه مقابل انگلستان است و رئیس جمهوربا رای مستقیم مردم انتخاب می شود و از اختیارات گسترده ای در کشور برخوردار است. دموکراسی واقعی در این کشور هم شاهکار است همچنین در آلمان ،ایتالیا ، ترکیه، هند و غیره. به نظرمن شکل نظام چندان مهم نیست که مردم رئیس جمهور را انتخاب می کنند یا پارلمان نخست وزیر را انتخاب می نماید . به نظر من هیچ کدام مهم نیست . مهمترین مساله این است که مردم بتوانند آزادانه پارلمان را انتخاب کنند اگر انتخابات آزاد باشد مجلسی همانند مجلس اول شکل می گیرد اما اگر انتخابات آزاد نباشد مجلس هشتمی تشکیل می شود که یک عمری است می خواهد از رئیس جمهور سوال کند اما جسارت و شهامت آن را ندارد. مجلسی که نمایندگان آن با رای قاطع تر به آقای حسینی وزیر اقتصاد رای می دهندکه این پیام را دارد که اگر مجلس دفعه اول به تو 127 رای داد اشتباه کرد این بار 14 تا روی این رای گذاشته و 141 رای به تو می دهد.
اگر نخست وزیر را پارلمان انتخاب کند پارلمان به سمت کیفی بودن پیش می رود و مردم چون می دانند این مجلس می خواهد دولت تعیین کند بنابراین در زمینه انتخاب نمایندگان حساسیت خیلی بیشتری نشان می دهند.
من هم همین نظر رادارم و بر این باورم که نظر شما درست است که اگر در ایران ریاست جمهوری وجود نداشته باشد و رئیس قوه مجریه را پارلمان انتخاب کند شان و جایگاه مجلس ارتقا پیدا می کند . مانند اینکه وقتی پدری فوت می کند فرزند بزرگتر وکیل وصی پدر می شود. من معتقدم که این استدلال درست است در مجموع و در دراز مدت مجلسی که قرار است رئیس قوه مجریه را انتخاب کند چنین مجلسی جایگاهش تقویت شده و نقش آن در نظام تقویت می شود . پس این مجلس انتخابات جدی و رقابتی خواهد داشت و در نهایت باید احزاب و تشکل های سیاسی در درون مجلس را تقویت کرد . و نقش احزاب جدی تر و اساسی تر می شود . اگر الان دادستانی یا وزارت کشور به راحتی آب خوردن می تواند احزاب را تعطیل و منحل کند اما در بلند مدت احزاب تقویت می شود و مجلس در نهایت قوانینی را به تصویب می رساند تا تشکل های سیاسی تقویت شوند . و وضعیت احزاب مانند الان نباشد که احزابی که مطابق میل حکومت نیست به راحتی تعطیل و منحله اعلام شود.. این روند به صورت طبیعی اتفاق خواهد افتاد.
آیا تغییر نظام به پارلمانی و مضاعف شدن اهمیت مجلس می تواند شور انتخاباتی را افزایش دهد ؟
در شرایط فعلی واقع مطلب این است که شور انتخابات مجلس عمدتا در روستاها، شهرستانهای کوچک و مناطق دور افتاده است. است . بهترین شاهد این مدعا انتخابات مجلس هشتم در اسفند سال 86 است. در تهران در اسفند سال 86 ، حدود شش میلیون نفر واجد شرایط بودند و می توانستند برای رای دادن پای صندوق های رای بروند . در آن انتخابات ،بالاترین رایی که نمایندگان تهران بدست آوردند متعلق به آقایان دکتر حداد عادل ، دکتر احمد توکلی و دکتر علی مطهری بود که حدود 600 تا 700 هزار تا رای آوردند . که در واقع 10 درصد از رای واجدین شرایط بود . مابقی که به طرز وحشتناکی رای پایینی را کسب کردند. آقای حمید رسایی حدود 215 هزار رای آورد. برای من همواره سوال بوده که ایشان چگونه می تواند به این ده تا 13 میلیون نفر جمعیت تهران نگاه کند و بگوید که من نماینده شما هستم. چون اگر ایشان توانسته بود رای پنج درصد از واجدین شرایط را بدست بیاورد باید 300 هزار رای را کسب می کرد اما واقع مطلب این است که حتی پنج درصد از واجدین شرایط هم به ایشان رای ندادند و صرفا دو تا سه درصد واجدان شرایط به اقای رسایی رای دادند . همچنین آقای روح الله حسیسنیان حدود 260 تا 270 هزار رای ، خانم فاطمه آلیا حدود250 هزار رای و خانم زهره الهیان حدود 230 هزار و آقای دکتر کوچک زاده هم همین اندازه ها رای آوردند. بسیاری از نمایندگان تهران با دو تا سه درصد از رای واجدان شرایط وارد مجلس شدند و حدود 97 درصد از مردم تهران اصلا به آنها رای ندادند . البته در شهرستان های کوچک و مناطق دور افتاده تر میزان مشارکت خیلی بالاتر بود چون رقابت بسیار بالاتر بود. به طور مثال در ایذه و باغملک به دلیل رقابتی که بین دو ناحیه است که نماینده باید از محل ما باشد حدود 70 تا 80 درصد رای دادند . در تفرش و آشتیان نیز رقایت بسیار بالا است چون آنجا هم یک نماینده می خواهند که اگر نماینده تفرشی باشد همه به او رای می دهند یا همچنین در مورد نماینده از شهر آشتیان ،همه مردم آشتیان به او رای می دهند . یعنی در این دست مناطق مسایل و رقابتهای سیاسی نیست که تعیین کننده هستند بلکه رقابت ها و مسایل قومی ، طایفه گی ، خانوادگی و محلی هستند که باعث می شوند تا رای دهندگان به پای صندوق های رای بروند. رای دادن متاسفانه در کشور ما خیلی مبانی سیاسی ، حزبی و تشکیلاتی ندارد. لازمه تغییر در نوع رای دادن این است که باید احزاب قوی تر شوند زیرا عوامل قومیتی و خانوادگی عامل رای دادن در بسیاری از حوزه ها است. اما در تهران و تبریز و شیراز به این صورت نیست متاسفانه در شهرهای بزرگ بیست درصد از مردم بپای صندوق های رای می روند و مابقی یعنی بعضا تا 80 در صد رای دهندگان اساسا در انتخابات شرکت نمی کنند. در حالی که اگر انتخابات حزبی شود رقابت جدی خواهد شد و مردم بر اساس شناخت نسبت به تشکل ها و احزاب بزرگ ملی بهنامزدهای حزبی رای می دهند. همچنانکه در همه نظام های دموکراسی احزاب هستند که انتخابات و نهایتا دولت و حکومت را شکل می دهند.
اگر این احزاب از درون مجلس باشند می توانند این نقش را ایفا کنند ؟
حزب به هرحال حزب است مهم این است که افرادهم فکر که منافع مشترک اقتصادی و سیاسی دارند ، کنار هم قرار بگیرند. در انتخابات این حزب است که معیار انتخاب قرار می گیرد در شهرستان ها نیز ممکن است که مردم افراد معرفی شده را نشناسند اما چون نسبت به حزب شناخت کافی دارند و می دانند که اعتقادات آن حزب چیست بنابراین به نامزدهای آن رای می دهند . در سالهای نخست انقلاب نیز اینگونه بود به ترتیبی که در تهران مجموعه ای بنام "ائتلاف بزرگ " که سی نامزد معرفی می کرد. برخی از تشکیل دهندگان این مجموعه عبارت بودند از روحانیت مبارز ،حزب جمهوری اسلامی ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، موتلفه و برخی تشکلها و جریانات همسو. بسیاری از رای دهندگان در تهران یا برخی شهرستان های بزرگ شناختی نسبت به همه نامزدهایی معرفی شده نداشتند اما احزاب معرفی کننده را می شناختند و همین موجب می شد که به نامزدهای معرفی شده از سوی آنها رای بدهند . مردم با وجود اینکه تنها چند نفر را می شناختند اما چون این افراد مورد تایید احزاب آنها بود به این افراد رای می دادند . این رویکرد در مورد سایر احزاب از جمله توده نیز صادق بود به گونه ای که افراد کاندیداهای حزب را نمی شناختند اما چون حزب اعلام می کرد که این نامزد ها مورد تایید ما هستند بنابراین چپ های طرفدار حزب توده به نامزدهای حزبی رای می دادند. البته همیشه هم نامزد های معرفی شده رای نمی آوردند اما در نهایت چندین نفر از نمایندگان معرفی شده رای می آوردند . حتی احزاب کوچک هم چند نماینده در پارلمان داشتند اما در حال حاضر اینگونه نیست. الان در حوزه های بزرگ هم مردم حزبی رای نمی دهند. در واقع به نسبت سالهای نخست انقلاب ما یک برگشت به عقب کرده ایم؛ در واقع پسرفت کردیم زیرا افراد در شهرهای بزرگ هم بر اساس شناخت خود رای می دهند. چرا آقای علی مطهری یا حداد عادل رای می آورد زیرا مردم نسبت به این افراد شناخت دارند. اگر قرار بود بر اساس حزب به این افراد رای بدهند در آنصورت تمامی نامزدهای اصولگرا در تهران کم و بیش می بایستی رای یکسان می آوردند. اما در میان این افراد فردی مانند آقای حمید رسایی نیز 200 هزار رای می آورد چون مردم نسبت به این فرد شناخت ندارند و تشکیلاتی رای نمی دهند . به عبارت بهتر آقای حداد عادل، علی مطهری یا احمد توکلی به دلیل اصولگرا بودن رای نیاوردند بلکه چون مردم آنها را میشناختند به آنها رای دادند.
پس از نظر شما در نظام پارلمانی رای مردم هدفمند و تشکیلاتی می شود ؟
در هر نظام دمکراتیک احزاب کارنامه دارند، جهت گیری و جهان بینی دارند، ساختار دارند و به اصطلاح شناسنامه دارند. در تشکل شان ممکن است آموزش سیاسی بدهند، روزنامه منتشر می کنند و به هر حال مردم میدانند که مواضع این حزب یا آن یکی چه می باشد . شما وقتی به حزب رای می دهید با یک ساختار طرف هستید نه فرد . مردم می دادند که به این حزبی که رای می دهند از نظر دینی چه اعتقاداتی دارد و در مورد رابطه با آمریکا از چه اندیشه ای برخوردار است .از نظر اقتصادی و حجاب چه تفکری دارد . اما در حال حاضر دو جور رای داده می شود یا به فرد شناخته شده یا به قوم و طایفه .

فکر نمیکنید پارلمانی شدن نظام سیاسی موجب خواهد شد که این روزنه باریک مردم برای انتخاب ریاست جمهوری هم از بین برود ؟

معتقدم آنچه که دمکراسی را می سازد انتخاب مستقیم رییس جمهور توسط مردم نیست بلکه انتخاب پارلمان مستقل و نیرومند است که رییس جمهور هم در برابر آن مجبور شود پاسخگو باشد. نظام پارلمانی در عوض، شان احزاب را ارتقا می دهد الان احزاب در جامعه ما کارکرد جدی ندارند. آقای احمدی نژاد با افتخار اعلام می کند که من وامدار هیچ حزبی نیستم اصلا احزاب را قبول ندارد . مجلس هم احزاب را به رسمیت نمی شناسد . احزاب وقتی فایده دارند که بتوانند پارلمان را بسازند به همین دلیل احزاب در ترکیه ،فرانسه و ... احزاب به این دلیل قوی هستند که می توانند دولت را بسازند . اما در کشور ما اینگونه نیست که احزاب بتوانند در شکل دهی به ساختار قدرت نقش ایفا کنند .
اما چرا در انتخابات ریاست جمهوری به یک باره شاهد هستیم که حدود بیست میلیون نفر در انتخابات شرکت می کنند علی رغم آنکه ما فافد نظام حزبی هستیم؟
این رویکرد حزبی نیست. مردم به انگیزه های سیاسی به یک نامزد رای می دهند. در انتخابات مجلس چند درصد از نمایندگان مجلس، حزبی هستند ؟ متاسفانه درصد نمایندگان حزبی در کشور در حد صفر است. در حوزه های بزرگ که ده بیست در صد بیشتر رای نمی دهند و در حوزه های کوجک هم که عرض کردم بر اساس رقابت های محلی رای می دهند.در حوزه های بزرگ نیز انتخاب فردی است. سی نماینده اصولگرای تهران کمتر و به ندرت بصورت حزبی و دسته جمعی رای می دهند . بیشتر فردی تصمیم گیری میکنند و فردی هم رای می دهند و این برای مسئولین از جمله آقای احمدی نژاد ایده‌ال است چون هیچ خطری از ناحیه مجلس احساس نمیکند چون یک فراکسیون منسجم و متشکل یکدست در مجلس نیست. ایضا در انتخابات ریاست جمهوری نیز مردم بر اساس معیارهای خود به آقای مهندس موسوی ، آقای احمدی نژاد یا به اقای خاتمی رای می دهند . در این موارد به هیچ وجه حزبی رای نمی دهند که چون حزب ما گفته است ما به این فرد رای می دهیم .
یعنی پوپولیستی رای می دهند ؟
پوپولیستی یا انگیزههای دیگر. این موضوع که انگیزه مردم در رای دادن به نامزد مورد نظرشان در انتخابات ریاست جمهوری چیست را می توان از جنبه های روانشناختی اجتماعی و جامه شناختی مورد بررسی قرار داد . می توان دلایل رای دادن مردم به آقای احمدی نژاد را در سال 84بررسی کرد یا دلایل بیست میلیون نفری که به آقای خاتمی در دوم خرداد 76 رای دادند . حرف من چیز دیگری است. حرف من این است که در جوامع توسعه یافته ملاک رای دادن معیارهای احزاب هستند و مردم حزبی رای می دهند ولی در ایران بدلیل توسعه نیافتگی سیاسی ما حزبی رای نمی دهیم. و این اصلا حسن جامعه ما نیست بلکه دلیل عقب ماندگی سیاسی مان است. بنظر شما چند درصد از آن بیست میلیون به این دلیل به آقای خاتمی رای دادند که مورد تایید مجمع روحانیون مبارز بود؟ بعید می دانم بیش از 5 درصد به این دلیل آقای خاتمی را انتخاب کردند چون کارگزاران سازندگی یا دفتر تحکیم وحدت ایشان را تایید کرده بودند . مردم به دلایلی غیر از دلایل حزبی به اقای خاتمی رای دادند.
اما در نظام پارلمانی، پارلمان به راحتی می توانند دولت را ساقط کند.
این اتفاقا بزرگترین حسن و نقطه قوت نظام پارلمانی است که می تواند دولت را ساقط کند. در نظام پارلمانی، پارلمان جایگاهش در مدیریت کلان ارتقا پیدا می کند و احزاب را با خود بالا می کشد. من قبول دارم که در شرایط فعلی حکومت چندان تمایلی به وجود احزاب قدرتمند و مستقل ندارد اما احزاب نهایتا خود را تحمیل می کننند و حکومت ناچار می شود که احزاب را به رسمیت بشناسد عین وضعیتی که در نظام های دمکراتیک وجود دارد.
مدت زمانی پیش طرحی مطرح شد که انتخابات مجلس به صورت استانی برگزار شود چون در رقابت انتخاباتی درسطح استان باید احزاب افراد را حمایت کنند و در این صورت نقش احزاب تقویت می شود ؟

به نظر من اگر اجازه داده شود تا احزاب و تشکل های سیاسی تقویت شده و رشد پیدا کنند و به دلیل فقدان سازگاری با دولت و آبشان با دولت بر یک جوی نرفتن حذف نشوند ، به زودی نظام سیاسی ما حزبی خواهد شد . من مطمئن هستم که اگر ابتدا در شهرهای بزرگ مانند تهران ،اصفهان ،شیراز و مشهد انتخابات به صورت حزبی برگزار شود در نهایت در سایر شهرها همچون ایذه ، باغ ملک ،تفرش و آشتیان هم این رویکرد نهادینه خواهد شد . در حال حاضر مردم حیدری نعمتی ،ده بالایی و ده پایینی رای می دهند. اما اگر در انتخابات بعدی بیست درصد آنها حزبی رای دهند در انتخابات بعدی این بیست درصد می شود سی درصد . جالب است بدانید که در دور افتاده ترین روستاهای ترکیه و انگلیس هم مردم به نامزد حزب رای می دهند . رای دادن آنان مبنای شناخت فردی ندارد که چون مستر اندرسون را می شناسیم بنابراین به وی رای می دهیم به مسدر اندرسون رای می دهند چون نامزد حزب کارگر است یا اگرکسی حزب محافظه کار را قبول دارد به نامزد آن حزب رای می دهد یا همچنین حزب عدالت و توسعه . این رفتار در کشور ما وجود ندارد . باید به این مساله توجه کرد که نمی توان دموکراسی داشت اما احزاب نداشت .
وقتی از وجود احزاب مستقل،قدرتمند، منتقد استقبال نمی شود چطور می توان احزابی بالنده داشت ؟
از مواهب نظام پارلمانی قوی تر شدن احزاب است . یکی از ویژگی های نظام پارلمانی رشد احزاب است چون مجلس قوه مجریه را انتخاب می کند بنابراین انتخابات مجلس دارای اهمیت شده و در این میان احزاب و تشکل های سیاسی نقش مهمتری پیدا می کنند چه حکومت بخواهد و چه حکومت نخواهد. در واقع احزاب خود را بر حکومت تحمیل می کنند .
در بسیاری از موارد افرادی که در قدرت بودند مانند آقای هاشمی رفسنجانی ، حزب راه اندازی کردند در این مورد چه نظری دارید ؟
آقای هاشمی رفسنجانی و سایر دوستانشان بعد از انقلاب حزب جمهوری اسلامی ر ا راه اندازی کردند .
منظورم حزب کارگزاران سازندگی بود.
ایشان در مورد راه اندازی حزب کارگزاران دخالتی نداشتند و فقط با تشکیل آن موافقت کردند . ایشان به تعبیری پدر خوانده اش بودند اما به حزب کاری نداشتند . البته باید به این نکته اشاره کرد که دولت در ایران ها هیچ وقت از حزب استقبال نکردند. حزب و تشکیلات برای دولتها در ایران رقیب و منشا خطر بوده و همواره هم وقتی احساس کرده اند که حزبی دارد پا می گیرد و قدرتی می شود آنرا از بین برد ه اند.
قبل از انقلاب هم همین گونه بود ؟
خیلی خیلی بد تر. البته دولت ها همواره می گویند که حزب باشد اما مشروط به اینکه خطری برای دولت محسوب نشود و دولت بتواند آن را کنترل کند . همانند اینکه شما می گویید روزنامه باشد اما تحت اختیار ما باشد. حزب مستقل، روزنامه مستقل و رسانه مستقل نمی توانند در ایران چندان جدی شوند .
منظورتان این است که احزابی که دولت از آن ها استقبال می کنند چندان جدی نیستند؟
دقیقا همینطور است. به طور مثال موتلفه؛ موتلفه بیش از آنکه یک حزب باشد یک هیات مذهبی است. هیاتی که در ایام محرم پرچم می زند یا اینکه در روزهای جمعه دعای ندبه می خوانند . موتلفه دقیقا چنین ساختاری دارد به عبارت بهتر حزب به معنای یک تشکل نیرومند که بتواند در شهرهای بزگ همچون تهران ، اصفهان و شیراز شعبه داشته باشد ، نیست. زیرا بمحض اینکه این تشکل نیرومند بشود و ابراز وجود نماید با دستگیری گسترده مواجه می شود .
اما احزاب در همه جای دنیا با چهره های خود معرفی می شوند.
آیا می توان ازدموکراسی و توسعه سیاسی برخوردار بود اما احزاب نیرومند و مستقل از قدرت نداشت . پاسخ به این سوال قطعا منفی است زیرا وجود احزاب شاخص جز ملزومات توسعه سیاسی است .
الان در غرب اکثر احزاب وابسته به حکومت ها هستند ؟
نه اینطور نیست. احزاب وابسته به حکومت نیستند. یک حزب ممکن است مدتی در قدرت باشد یعنی چون در انتخابات اکثریت آورده دولت را تشکیل دهد. اگر در انتخابات بعدی رای آورد باز هم در قدرت باقی می ماند اگر هم که نیاورد قدرت را از دست میدهد. در انتخابات هفته پیش اسپانیا حزب سوسیالیست رای نیاورد و بعد از 7 سال قدرت را به جناح راست واگذار کرد. در انتخابات سال پیش انگلستان هم حزب کارگر شکست خورد و از قدرت کنار رفت. این مصداق کامل گردش نخبگان است .
برخی معتقدند که احزاب در واقع ضربه گیر نظام هستند امکان دارد یک حزب خوب کار نکند و بعد حزب دیگر جایگزین آن شود اما به کلیت آن ضربه ای وارد نمی شود ؟ برای همین باید نظام حزبی در کشور راه بیافتد ؟
من نمی دانم مقصود شما از نظام در فی المثل در اسپانیا یا انگلستان چیست ؟ به غلط یا درست مردم اسپانیا مشکلات کشور را ناشی از عملکرد نادرست سوسیالیت ها می دانند . من به اینکه این چقدر درست یا غلط است کاری ندارم ولی دولت قبلی اسپانیا نتوانست نظر مساعد رای دهندگان را جلب کند برای همین جای خود را به محافظه کارها داد. به طور قطع محافظه کارها سیاست های خود را تغییر می دهند و از افراد جدیدی وارد حکومت می شوند. اما در ایران اینطور نیست نه تنها سیاست ها تغییر نمی کند بلکه افراد نیز همچنان بر سر کار هستند. من بر این باورم که افرادی که در سال 84 به قدرت رسیدند اگر در هر نظام دموکراتیک دیگری بودند محال ممکن بود دوباره به قدرت برسند . البته شرط این مساله وجود یک دموکراسی واقعی است . شما می توانید به راحتی این مساله را مورد بررسی قرار بدهید که از سال 84 تا 88 دولت آقای احمدی نژاد از نظر اقتصادی ،اجتماعی و سیاسی چقدر موفق بوده است؟

/


|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : دو شنبه 17 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

 

 

دردسرهای گرفتن گواهینامه در کشور یک میلیارد و نیمی

شهری - شرق نوشت:

چینی‌ها هر روز بیشتر از قبل به ماشین وابسته می‌شوند و شلوغی کلاس‌های آموزش رانندگی در سطح این کشور برای مشتاقان گرفتن گواهینامه به خوبی این قضیه را ثابت می‌کند اما به نظر می‌رسد در این کلاس‌ها بیشتر از آنکه به کیفیت آموزش توجه شود کمیت افراد لحاظ می‌شود و نتیجه‌اش بی‌توجهی رانندگان به ساده‌ترین قوانین راهنمایی و رانندگی و آمار بالای تصادفات روزانه است. چینی‌ها از سال 2009 با پشت سر گذاشتن ایالات متحده تبدیل به بزرگ‌ترین بازار خودرو جهان شدند و از آنجایی که نسل جدید چشم بادامی‌ها علاقه زیادی به استفاده از خودروهای گران‌قیمت دارد دیگر در کلاس‌های رانندگی جایی برای سوزن انداختن هم نیست.
رن ژینگژو، یکی از مربیان آموزشگاه رانندگی فنشونگ در پکن می‌گوید: «تا دل‌تان بخواهد شاگرد داریم چرا که همه می‌خواهند گواهینامه بگیرند. رانندگی قبلا یک شغل در چین محسوب می‌شد اما امروز مهارت مهمی برای زندگی کردن است.» طبق آمار رسمی، چین در سال 2011 بیش از 22 میلیون گواهینامه صادر کرده تا آمار رانندگان گواهینامه‌دار این کشور در پایان سال 2011 به 236 میلیون نفر برسد اما باوجود این همه راننده، در هیچ کدام از کلاس‌های رانندگی، رانندگان را برای حضور در جایی که بیشتر شبیه میدان جنگ است تا جایی برای عبور و مرور، آماده نکرده‌اند. در سال 2010 نزدیک به چهارمیلیون تصادف در پرجمعیت‌ترین کشور دنیا رخ داد که 65225 نفر در آن جان باختند و 254075 نفر دچار جراحت شدند.
یکی از دلایل اصلی این تصادفات، نبود تجربه در بین رانندگان ذکر شده بود. مقامات چینی برای کم کردن میزان تصادفات در اولین قدم، سراغ وضع قانون رفتند و دستور دادند که رانندگان قبل از شرکت در امتحان‌های کتبی، باید در کلاس‌های رانندگی شرکت کنند. نتیجه آن تاسیس کلاس‌های رانندگی جدید بود که مثل قارچ در همه جای پکن رشد کرده بودند.
در پایتخت چین 20 میلیون نفر زندگی می‌کنند که باید خودشان را با پنج میلیون ماشینی که در سطح شهر وجود دارد، وفق دهند. آموزشگاه فنشونگ به تنهایی سالانه 10 هزار راننده جدید تحویل جامعه می‌دهد. کلاس‌های این آموزشگاه از ساعت هشت صبح شروع شده و تا 9 شب ادامه دارد و خبری از تعطیلی هم نیست. آنهایی که می‌خواهند گواهینامه بگیرند برای رسیدن به هدف‌شان باید از سه امتحان بگذرند.

اولین قسمت، حضور در کلاس‌های تئوری است که قوانین رانندگی را به افراد یاد می‌دهد. در پایان این کلاس‌ها امتحان صد سوالی از داوطلبان گرفته می‌شود که برای قبولی در آن باید حداقل به 90 سوال پاسخ درست داد تا فرد اجازه نشستن پشت ماشین‌های تمرینی را کسب کند. یکی از داوطلبان ادعا می‌کند که تنها در جلسه اول کلاس‌های تئوری شرکت کرده چون در اولین جلسه اثر انگشت شرکت‌کنندگان ثبت می‌شود. او می‌گوید: «وقتی برای قبولی در این امتحان تنها به چند ساعت مطالعه نیاز دارید دیگر لازم نیست نابغه باشید تا به مرحله بعدی بروید.»
بخش دوم کلاس‌ها – که در واقع بخش اصلی کلاس‌های تمرینی محسوب می‌شود و زمان آن 54 ساعت است – محوطه‌ای کاملا صاف و شبیه‌سازی شده به خیابان‌هاست که پر از علایم راهنمایی و رانندگی است با این همه مشکل این بخش نبود اتفاقاتی است که در رانندگی واقعی وجود دارد و راننده را دچار چالش می‌کند. یکی از خیابان‌های اصلی پکن تبدیل به محلی برای تمرینات راننده‌ها شده و در هر ماشین مربی سعی می‌کند تمام مهارت‌های لازم را به شاگردش یاد دهد و البته او را امتحان هم می‌کند.
داوطلبانی که مرحله دوم را هم با موفقیت طی می‌کنند باید در آخرین بخش یعنی رانندگی در خیابان‌های شلوغ شرکت کنند جایی که خبری از صلح در آن نیست و هر لحظه باید انتظار اتفاقی را داشت. اینجوری آنهایی که واقعا گواهینامه می‌خواهند برای نشستن پشت رل آبدیده می‌شوند. این مرحله 10 ساعت طول می‌کشد و البته هر کسی توان گذر از آن را ندارد چرا که رانندگان عصبی پکن به ماشین‌های تمرینی آلرژی دارند و نمی‌توانند مدل رانندگی آنها را تحمل کنند. همین چند روز قبل بود که راننده‌ای یکدفعه ترمز کرد تا به آن بنده خدایی که پشت ماشین تمرین نشسته میزان آشنایی‌اش با کلمات بالای 18 سال را نشان دهد! وو لیانشنگ مربی آموزشگاه که شاهد این صحنه بوده، می‌گوید: «طرف شاگردم را تهدید کرد که اگر جرات‌داری پیاده شو تا درس خوبی بهت بدهم.» جالب اینکه وو هم به شاگردش توصیه کرده اگر کسی وارد حریم او شد بهش راه ندهد و جوابش را بدهد. همین نمونه برای حسرت خوردن در مورد روزهایی که به جای ماشین، دوچرخه در سطح خیابان‌ها تردد می‌کرد کافی است.


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : دو شنبه 17 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

 

 

یورو نیوز: تحریم​ها ایران را قدرتمندتر کرده و اعتبار آمریکا را از بین برده است

دیپلماسی - کیهان نوشت:

شبکه تلویزیونی یورو نیوز، مشاور سابق رئیس جمهور آمریکا را درباره کارآمدی تحریم های ضد ایرانی به چالش کشید.
دنیس راس که هماهنگ کننده امور ایران در دولت آمریکا و مشاور اوباما بود، دارای گرایش های شدید صهیونیستی است. به نحوی که خبرنگار یورو نیوز به وی گفت «حمایت وفادارانه شما از اسرائیل، سیاست های دولت آمریکا را در قبال ایران و خاورمیانه تحت تاثیر قرار داده است». راس مشاور بوش پدر و بوش پسر و اوباما بوده است.
خبرنگار یورو نیوز با بی اعتبار خواندن تحریم های ضد ایرانی، به راس گفت «شما با تلاش در جهت اعمال تحریم هایی که هرگز کارایی نداشته و نخواهد داشت، اعتبار خود را از دست داده اید. بعد از آن چه؟». دنیس راس در پاسخی منفعلانه گفت «شما فرض را بر این می گذارید که تحریم ها هرگز کارایی نداشته اند. با نگاهی تاریخی به تحریم ها، من مطمئن نیستم که هرگز کارایی نداشته اند».
اما وی مجددا با اعتراض خبرنگار یورو نیوز مواجه شد که می گفت: ایران نزدیک به 33 سال زیر تحریم های آمریکا بوده و قدرتمندتر، پرنفوذتر و ثروتمندتر شده است


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
موضوعات مرتبط: , , ,
تاریخ : دو شنبه 17 بهمن 1390
نویسنده : Oda Pardeks

 

 

پیام دیدار اسماعیل هنیه با پادشاه بحرین چیست؟

خاورمیانه - حسین رویوران کارشناس خاورمیانه معتقد است در صورتی که حماس خارج از چهارچوب مقاومت عمل کند با واکنش های تندی در درون این سازمان روبرو خواهد شد.

زهرا خدایی
اسماعیل هنیه، نخست وزیر دولت منتخب فلسطین، چند روزی است که سفر دوره ای خود را به کشورهای حاشیه خلیج فارس آغاز کرده و قطر اولین میزبان او در این سفر بود. در این میان، سفر هنیه به بحرین و دیدار با آل خلیفه- خاندانی که در طول یکسال اخیر با سرکوب قیام مردمی و کشتار شیعیان، انتقادات جامعه بین الملل و سازمان های حقوق بشری را برانگیختند- این شائبه را تقویت نموده که شاید حماس با تحولات منطقه در حال تغییر موضع و فاصله گرفتن از ایدئولوژی مقاومت است. اما برخی از کارشناسان با دلایلی این فرضیه را رد می کنند. حسین رویوران، کارشناس خاورمیانه می گوید: برای حماسی ها، حمایت از آرمان فلسطین در اولویت قرار دارد و مقامات این جنبش فلسطینی تمایلی به دخالت در امور سایر کشورها ندارد. خبر در گفتگویی با رویوران، اهداف سفر هنیه و جایگاه حماس در خاورمیانۀ آینده را مورد بررسی قرار داده است.
اهداف سفر اسماعیل هنیه به بحرین چیست؟
با توجه به اینکه فلسطین خود یک تراتژی سیاسی و اجتماعی است، لذا مقامات فلسطینی ترجیح می دهند که در مسائل داخلی کشورهای دیگر تحت هیچ شرایطی دخالت نکنند و تنها موضوع حمایت از فلسطین برای آنان در اولویت است چه این حمایت از طرف یک رژیم استبدادی باشد و چه یک رژی دمکراتیک و مردمی.
لذا سفر اسماعیل هنیه به بحرین پیام سیاسی ندارد و نباید برحسب ظواهر امر قضاوت شود. موضوع اصلی جلب حمایت و پشتیباتی از آرمان فلسطین است. سفر خالد مشعل به کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله اردن نیز اصولاً در همین چهارچوب قابل تحلیل و ارزیابی است.
به بیان واضح تر، موضع سیاسی یک بحث است و جلب حمایت بحث دیگری است. ایجاد اجماع در سطح بین الملل از سوی همه کشورهای دنیا برای حمایت از فلسطینیان از همه مهمتر است. از این رو سفر هنیه به بحرین ممکن است از نگاه دولتها ناهنجار نمایان شود اما یادمان باشد که دولت فلسطینی به معنای دولت مستقل وجود ندارد و تنها حکومت های موقتی در حال حاضر در فلسطین حضور دارند و از همه مهمتر اینکه آزادی فلسطین هنوز به اتمام نرسیده است. لذا رفتار امروز، رفتار دولت نیست بلکه رفتار متفاوتی نسبت به دولتهاست.
سفر مقامات حماس به کشورهایی همچون اردن و بحرین این شائبه را تقویت کرده است که حماس در حال فاصله گرفتن از موضع مقاومت است.
خیر. در این ارتباط سفر مقامات حماس ارتباطی به موضع سیاسی آنها ندارد. چون حماس یک سازمان ایدئولوژی محور است و براساس شاخص های ایدئولوژی ناگزیر به تصمیم گیری است. به همین دلیل نمی توان گفت ارتباط با بعضی از نظام های سیاسی می تواند موضع حماس را تغییر دهد. حماس در ارتباط با فلسطین ناگزیر باید در این چهارچوب حرکت کند که فلسطین سرزمین وقف اسلامی است و هیچکس نمی تواند در آن تصرف کند. حماس خارج از این چهارچوب توان موضع گیری ندارد. به این دلیل که یک سازمان عمل گرا با ایدئولوژی شناور نیست. سازمانی است که ایدئولوژی اسلامی قطعی دارد و براساس آن باید عمل کند و اگر برخلاف آن عمل کند با واکنش های تندی از درون حماس روبرو خواهد شد.
کشور سوئیس به تازگی حماس را از لیست گروههای تروریستی خارج کرده است. آیا این امر موید این امر نیست که حماس تا حدی در مواضع خود تعدیل ایجاد کرده است؟
نمی دانم دولت سوئیس براساس چه شاخصی حماس را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داده است و الان تحت چه شرایطی این سازمان را از لیست تروریسم خارج کرده است. اما به طور کلی سوئیس یک کشور بیطرف است و سعی کرده با رویکردها و سیاست های غرب تفاوت داشته باشد. از طرفی حماس سازمانی است که اکثریت جامعۀ فلسطینی به آن رأی داده اند و اگر قبلاً اینها چنین تصمیمی گرفته بودند، با توجه به نتایج انتخابات ناگزیر بودند این کار را بکنند.
جای حماس در خاورمیانۀ آینده کجاست؟
حماس بخشی از جریان اخوان المسلمین است. انتخاباتی که در تونس، مغرب و مصر برگزار شد، اخوان المسلمین را در این کشورها به قدرت رساند. در ترکیه اخوان المسلمین حاکم است. در برخی از کشورها مثل یمن و اردن نیز چنین احتمالی مطرح است که اخوان باز هم قدرت بگیرد. این نشان می دهد که آیندۀ حماس یک آیندۀ نسبتاً بالایی است. می تواند گسترش یابد. حماس می تواند در آینده پایگاه بالاتری پیدا کند. تحولات منطقه به سود حماس در حال تغییر است. به همین دلیل تصور بر اینست که اتحادها و ائتلاف های منطقه ای حماس در آینده گسترده خواهد شد.


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: , , ,
آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید