اولین اسکرین شات از دزموند در Assassin’s Creed 3 منتشر شد
تاریخ : شنبه 15 مهر 1391
نویسنده : Oda Pardeks

یوبیسافت اولین اسکرین شات از دزموند را منتشر کرد . در این اسکرین شات شاهد شخصیت های قدیمی این سری یعنی  Desmond Miles, Rebecca Crane و Shaun Hastings هستیم . طرفداران می توانند تغییرات دزموند را به وضوح مشاهده کنند. اسکرین شات را پایین مشاهده می کنید :


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: بازی , مطالب , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس

زبان و ادبيات فارسي از زمان شكل گيري و رونق آن تا به امروز همواره از مايه ها و عناصر گوناگوني بهره جسته است. عناصر و موضوعاتي از قبيل : فلسفه، عرفان، حكمت ، نجوم، تاريخ، طب و ... در ادوار مختلف شعر و ادبيات فارسي، مايه‌هايي هستند كه در زينت دادن و آرايش اين قصر رفيع، نقش اساسي داشته و همواره مورد عنايت و توجه گويندگان فارسي زبان بوده‌اند. شايد بتوان گفت آنچه كه بيش از ساير عناصر به شعر فارسي رونق عمومي بخشيده است، داستان پيامبران و قصص اسلامي است[1]مسائل عرفاني به جهت ارتباط با باطن و روح، بسيار پيچيده است و براي فهم آن بايد از شيوه‏هايي استفاده كرد كه به ساده‏تر شدن آن كمك كند. مولانا با استفاده از شيوه بيان حكايت و تمثيل به ساده‏تر شدن مطلب كمك مي‏كند و با بيان حكايتي از زندگي يكي از پيامبران و با توجه به مضمون حكايت، پند و پيام مورد نظر خويش را بيان مي‏كند كه با شيوه برقراري پيوند منطقي و درستي كه بين حكايت و پيام در خواننده تاثيري عميق مي گذارد. در اين يادداشت قصد داريم كتاب هايي را معرفي كنيم كه به جستجوي داستان هاي پيامبران در مثنوي معنوي پرداخته اند و سير داستان زندگاني پيامبران را در انديشه مولانا دنبال كرده اند.. در اين ميان اشعار مولانا از ويژگي خاصي برخوردارند. مثنوي معنوي، اثري تعليمي- عرفاني است كه در قالب داستان ها، حكايات و تمثيل ها به بيان پند و اندرز و گوشزد كردن مسائل اخلاقي و نيز تشريح افكار و انديشه هاي عرفاني مي پردازد.

 

هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. ساحل: حضرت نوح عليه السلام در مثنوي. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)

اين كتاب كه قبل تر در سال 1383 با نام پديدآور "اعظم شفيعي" منتشر شده است، به بررسي داستان زندگاني حضرت نوح (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد و با اشاره به ابيات مثنوي، به شرح داستان و برداشت مولانا از داستان حضرت نوح مي پردازد. كتاب با بيان انديشه اي نو، آغاز مي شود و نوح را زنده عشق معرفي كرده و مخالفان را با عنوان "خاموشان در پرده" ياد مي كند. پس از آن سير داستان به سمت كشتي نجات و طوفان هلاك پيش مي رود و نگاه مولانا و اشعار او در جاي جاي كتاب منعكس مي شود:
كشتي سازيد ز توزيع و فتوح                                                كاو يكي ملاح كشتي همچو نوح
غرقه گشته عقل هاي چون جبال                                        در بحار وهم و گرداب خيال
كوه ها را هست زين طوفان فضوح                                         كاو اماني جز كه در كشتي نوح
زين خيال رهزن راه يقين                                                       گشت هفتاد دو ملت اهل دين

در بخش هاي انتهايي اشاره به آغازي نو، خواننده را به انتظار آخرين اميد و آخرين نوح مي نشاند و "گویی حادثۀ طوفان نوح یک‌بار دیگر در حیات ما تکرار می‌شود، لازم نیست به عقب بازگردیم، نوح، طوفان و کشتی‌اش به همین زندگی عادی ما وارد می‌شوند".

 

هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. شب شكن. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)
 

اين كتاب كه در سال 1383 تحت نام پديدآور "مهديه پاكروان" منتشر شده است، به بررسي داستان زندگي حضرت ابراهيم (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد. سيماي ابراهيم در مثنوي علاوه بر مقام نبوت، سيماي عارف کاملي است که در مبارزه با بت نفس، الگوي سالکان و مريدان بحر صفا گشته است. مولوي در داستان ابراهيم با توجه کامل به اشارات و دقايق قرآني، به ذکر سرگذشت شيخ کاملي مي پردازد که در ميدان نظر و عمل سربلند و پيروز، مراحل فناي في الله را پشت سر مي گذارد و با اطمينان کامل به مرحله شهود بقا نايل گرديده و به مقام خليل اللهي مي رسد. ابراهيم از نگاه مولانا بيانگر سير تخلي و تحلي و تجلي عارف است[2]. در بخشي از كتاب آمده است:«...بعد از بت‌شکستن نوبت گلستان شدن است و بعد از خراب کردن زمان آبادشدن، باید از آتش گذشت تا لذت خطاب ”برد و سلام“ خدا را چشید. آتش برای ابراهیم، آتش نمرود بود و برای ما آتش نفس. بگذار و بگذر!» و مولانا اين مفاهيم را در ابيات خود چنين منعكس مي كند:
نار بيروني به آبي بفسرد                               نار شهوت تا به دوزخ مي برد
چه كشد اين نار را نور خدا                           نور ابراهيم را ساز اوستا
تا زنار نفس چون نمرود تو                            وارهد اين جسم همچون عود تو
 
 
هيات تحريريه موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس. رقص كوه. (تهران: موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس، 1385)
 

اين كتاب كه در چاپ قبلي نويسنده آن، "مريم محمدي" است، به بررسي داستان زندگاني حضرت موسي (ع) در مثنوي معنوي مي پردازد. نگاه مولوي به موسي (ع) همان نگاه قرآني است كه در آيات الهي آمده است. مولوي با بهره گيري كامل از قرآن و تفاسير آن، سعي در ترسيم سيماي الهي و بشري از موسي (ع) دارد. موسي (ع) در مثنوي معنوي گاه چون مريدي است كه از ولادت تا وفات با عنايت الهي رشد و نمو يافته، در مسير شريعت رباني گام نهاده، طريقت معنوي را آزموده و به منزل حقيقت خليفه الهي واصل گرديده است[3] مولفان كتاب از آن جهت نام كتاب را رقص كوه مي نامند كه موسي (ع) را چنان مدهوش تجلي خداوند مي بينند كه در خلوت عشق همۀ مرارت‌ها و سختی‌ها فراموشش می‌شودو کوهی که شاهد این عشق‌بازی است، از هیجان این خلوت به رقص درمی‌آيد..
موسي چون شيخ كاملي براي قوم بني اسراييل به مدد الهي معجزات نه گانه خويش را آشكار ساخته و وادي هاي خطرناك رهايي از فرعون ستمگر را كه مثل شيطان و نفس است پشت سر گذارده و به مقامات الهي نايل آمده است[4]
نفس فرعون است هان سيرش مكن                 تا نيارد ياد از آن كفر كهن
او چو فرعون است در قحط آنچنان                  پيش موسي سر نهد لابه كنان
چون كه مستغني شد او طاغي شود                 خر چو بار انداخت اسكيزه زند
 
با اين همه موسي (ع) در برابر خضر (ع) چون سالكي زانوي تادب به زمين زده و در آزمون سخت صبر مردود گشته برمي گردد. موسي (ع) در نظر مولوي گاه مظهر عقل الهي است و گاه مظهر عقل بشري[5].
 

[1] عليزاده، علي. تجلي شخصيت حضرت ابراهيم (ع) در ادبيات فارسي تا قرن هشتم هجري. پايان نامه كارشناسي‌ارشد. ( تهران: دانشگاه تربيت معلم، 1374)
 
[2] سيف، عبدالرضا. سيماي ابراهيم بت شكن در آينه مثنوي. دانشكده ادبيات و علوم انساني (تهران). زمستان 1380: 179-196
 
[3] سيف، عبدالرضا. وند نسرين، موسي. موسي و فرعون در مثنوي معنوي. دانشكده ادبيات و علوم انساني (تهران). تابستان- پاييز و زمستان 1381؛ 4 (8-7-6 (ضميمه)): 55-74
[4] همان
[5] همان.

|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
موضوعات مرتبط: , , , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

حضرت نوح(عليه‌السلام) يكي از پيامبران عظيم‌الشأن الهي است، كه نام مباركش چهل و سه بار در قرآن مجيد آمده. و نيز سوره‌اي مستقل به نام او در قرآن وجود دارد.

وي اولين پيامبر اولوالعزم است كه داراي شريعت و كتاب مستقل بوده و دعوت جهاني داشته و همچنين اولين پيامبر بعد از ادريس(عليه‌السلام) است.

منقول است كه در سال رحلت آدم(عليه‌السلام) به دنيا آمد.

شغل او نجاري و مردي بلند قامت، تنومند و گندم گون با محاسن انبوه بوده و مركز بعثت و دعوت او در شامات و فلسطين و عراق بوده است.

نام اصلي او عبدالغفار (عبدالاعلي يا عبدالملك) بوده، و فرزند لمك بن متوشلخ بن اخنوع (ادريس) كه با هشت يا ده واسطه نسب او به حضرت آدم(عليه‌السلام) مي‌رسد.

آن حضرت دو هزار و پانصد سال عمر كرد، هشتصد و پنجاه سال آن قبل از پيامبري و نهصد و پنجاه سال بعد از بعثت و رسالت بوده كه به دعوت مردم به توحيد و خداپرستي مشغول بود و دويست سال به دور از مردم به كار كشتي سازي پرداخت و پس از ماجراي طوفان پانصد سال زندگي كرد و به آباداني شهر‌ها پرداخت.

در اواخر عمر، جبرئيل (عليه‌السلام) بر او نازل شد و گفت: مدت نبوت تو به پايان رسيده و ايام زندگانيت به سر آمده، اسم اكبر و علم نبوت را كه همراه تو است. به پسرت «سام» واگذار كن، زيرا من زمين را بدون حجت قرار نمي‌دهم، سنت من اين است كه براي هر قومي، هادي و راهنمايي برگزينم،‌تا سعادتمندان را به سوي حق هدايت كند و كامل كننده حجت براي متمردان تيره بخت باشد.

آن حضرت اين فرمان را اجرا نمود و «سام» را وصي خود كرد و همچنين فرزندان و پيروانش را به آمدن پيامبري به نام هود (عليه‌السلام) بشارت داد. پس از وصاياي خود، دعوت حق را لبيك گفته و عزرائيل(عليه‌السلام) روح او را قبض كرد. قبر او در نجف اشرف پشت سر اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) است و آنكه بعد از زيارت حضرت علي (عليه‌السلام)، رواياتي در باب زيارت ايشان نيز وارد شده است.

 

رسالت حضرت نوح(عليه‌السلام):

نوح(عليه‌السلام) اولين پيامبر اولوالعزم است كه در سن هشتصد و پنجاه سالگي به پيامبري مبعوث شد و خداوند او را با رسالت خويش به سوي قومش فرستاد. مردم عصرش غرق در بت پرستي، خرافات و فساد بودند، آن‌ها در حفظ عادات و رسوم باطل خود بسيار لجاجت و پافشاري مي‌كردند و به قدري در عقيده آلوده خود ايستادگي داشتند كه حاضر بودند بميرند، ولي از عقيده سخيف خود دست برندارند، به طوري كه دست فرزندان خود را گرفته و كنار نوح(عليه‌السلام) مي‌آورند و خطاب به فرزند خود مي‌گفتند: در صورت زنده ماندن پس از ما، هرگز از اين ديوانه پيروي نكنيد. و از او بترسيد مبادا شما را گمراه كند.

آن مردم به پرستش بت‌ها رو آورده و غرق در گمراهي و كفر گشته بودند. آنان خدايان متعدد داشتند، حضرت نوح(عليه‌السلام) مدت نهصد و پنجاه سال ميان قوم درنگ كرد و آن‌ها را به پرستش خدا دعوت نمود.

آن حضرت به قوم خود گفت: من شما را از عذاب الهي بر حذر داشته و راه نجات و رهايي را برايتان روشن مي‌سازم، خداي يگانه را بپرستيد و لحظه‌اي به او شرك نورزيد، زيرا من بيم آن دارم كه اگر غير او را پرستش كنيد و يا ديگري را با او شريك بدانيد، شما را در قيامت به شدت كيفر كند. قوم نوح(عليه‌السلام) پند و اندرز آن حضرت را ناديده گرفته و به بيم دادن الهي نسبت به خود، اعتنايي نكرده و با دلايلي، پيامبري آن حضرت را انكار نموده و در پاسخ دعوت او مي‌گفتند: تو را جز بشري همچون خودمان نمي‌بينيم و كساني كه از تو پيروي كرده‌اند، جز گروهي اراذل ساده لوح نمي‌نگريم و تو نسبت به ما هيچ گونه برتري نداري. بلكه تو را دروغگو مي‌دانيم.

نوح(عليه‌السلام) در پاسخ آن‌ها مي‌گفت: اگر من دليل روشني از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتي به من داده باشد، آيا باز هم رسالت مرا انكار مي‌كنيد. اي قوم! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداش از شما نمي‌خواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندك را كه ايمان آورده‌اند به خاطر شما ترك نمي‌كنم. چون كه اگر آن‌ها را از خود برانم، در روز قيامت در پيشگاه خدا از من شكايت خواهند كرد،‌ولي شما را قومي نادان مي‌نگرم... .

حضرت نوح(عليه‌السلام) با بيان روشن و روان و گفتاري منطقي و دلنشين و سخناني شيوا، قوم خود را به سوي خداي يكتا دعوت مي‌كرد و به آنها چون فرزند دلبند خود مي‌نگريست و همواره در انديشه نجات آن‌ها بود و از آلودگي آن‌ها غصه مي‌خورد، ولي سخنان او در دل مردم تأثير نكرد، بلكه با كينه و عناد، ‌دست رد بر سينه او گذاشته و گفتند: «اي نوح! با ما جر و بحث زيادي كردي و بسيار بر حرف خود پافشاري نمودي، اگر در دعوت خويش راستگويي، عذاب تهديدآميزي را بر ما وارد ساز...»

پس از آنكه حضرت نوح(عليه‌السلام) از كردار مردم به ستوه آمد، از پيشگاه خدا ياري طلبيد و از سرپيچي و روگرداني قومش به نزد او شكوه كرد عرضه داشت: پروردگارا! من قوم خود را به ايمان به ذات مقدس تو و ترك بت پرستي دعوت نمودم و در مورد ايمان آوردن آن‌ها پافشاري كردم و در هر مناسبتي در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولي پافشاري من در امر دعوت آن‌ها براي پرستش تو، جز سرپيچي و نافرماني آنها، نتيجه ديگري در پي نداشت، هرگاه آن‌ها را به پرستش تو فراخواندم تا از گناهانشان درگذري، انگشت در گوش‌هاي خود نهادند، تا نداي دعوتم را نشنوند و از اين هم پا فراتر نهاده و با لباس‌شان ديدگان خود را پوشاندند كه مرا نبينند... .

در طول اين مدت طولاني، دعوت نوح(عليه‌السلام) نتيجه بخش نبود و تأثير چنداني بر قومش نداشت، جز اندكي به او ايمان نياوردند و بيشتر مردم از دعوت وي سرباز زده و وي را تكذيب و متهم به ديوانگي كردند و با ايجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذيت، مانع تبليغ رسالت آن حضرت شدند. و وي را به سنگسار شدن تهديد كردند.

گاه مي شد كه حضرت نوح(عليه‌السلام) را آنقدر مي‌زدند كه به حالت مرگ بر زمين مي‌افتاد، ولي وقتي به هوش مي‌آمد و نيروي خود را باز مي‌يافت، با غسل  كردن، بدن خود را شستشو مي‌داد و سپس نزد قوم مي‌آمد و دعوت خود را آغاز مي‌كرد.

به اين ترتيب آن حضرت با مقاومت خستگي ناپذير به مبارزه بي‌امان خود ادامه مي‌داد. و در هدايت و تبليغ قوم خود بسيار ايثارگري مي‌كرد.

پس از آنكه نوح(عليه‌السلام) نهايت تلاش خود را در راه هدايت قومش به كار برد و همه راه‌هاي اصلاح آن‌ها، براي وي به بن بست رسيد، به پيشگاه پروردگار خويش پناه برد و براي هلاكت قومش نفرين كرد و عرضه داشت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را باقي نگذار، زيرا اگر از آنها كسي را باقي بگذاري، بندگانت را گمراه ساخته و جز فرزندان بدكار و كافر از آنان به وجود نمي‌آيد.

 

ساختن كشتي نجات و سرانجام تلخ قومش:

خداوند دعاي نوح(عليه‌السلام) را مستجاب كرد، و اراده فرمود تا قبل از آن‌كه قوم دروغگوي وي به هلاكت برسند، اسباب نجات و رهايي نوح(عليه‌السلام) و ايمان آورندگان به او فراهم شود.

از اين رو به آن حضرت چنين وحي فرمود: غير از اين عده‌اي كه ايمان آورده‌ا ند كس ديگري ايمان نخواهد آورد، و تو از تكذيب كافران و آزار و اذيتشان اندوهگين نشو، زيرا  به زودي خداوند همه آنها را غرق خواهد ساخت. آنگاه به نوح(عليه‌السلام) دستور داد تا كشتي نجات را بسازد. و اين ساختن با نظارت و تحت حمايت خداوند باشد، وي شروع به ساختن كشتي كرد.

آنچه باعث شگفتي كفار شد، اين بود كه ديدند وي كه قبلاً مردم را به خدا دعوت مي‌كرد،‌حال به طور ناگهاني دست به نجاري زد، هرگاه گروهي از قومش بر او مي‌گذشتند او را مسخره مي‌كردند.

نوح(عليه‌السلام) در پاسخ آن‌ها مي‌گفت: اگر اكنون شما، من و ايمان آورندگان را مسخره مي‌كنيد، ما نيز در آينده‌اي نزديك شما را به مسخره خواهيم گرفت، من آگاهم كه خداوند عذاب و هلاكتش را بر شما وارد مي‌سازد و به زودي خواهيد دانست، كسي كه بر او عذاب وارد شود در دنيا خوار و ذليل مي شود، همچنان كه در آخرت نيز در عذاب هميشگي باقي خواهد ماند.

نوح ساختن كشتي را به پايان رساند، پس از پايان يافتن ساختمان كشتي، خداوند بر نوح(عليه‌السلام) وحي كرد: به زبان سرياني اعلام كن تا همه حيوانات جهان نزد تو آيند.

نوح(عليه‌السلام) اعلام جهاني كرد و همه حيوانات حاضر شدند، نوح(عليه‌السلام) از هر نوع از حيوانات يك جفت گرفت و در كشتي جاي داد، تا پس از غرق شدن ساير موجودات در روي زمين، تكثير نسل كرده، نوع آنها منقرض نشود.

همچنين خداوند به نوح(عليه‌السلام) دستور داد: كليه اعضاي خانواده و نزديكان خويش جز همسر، و يكي از پسرانش كه به خدا كفر ورزيده بودند بر كشتي سوار كند، همچنين به او فرمان داد: تا غير از نزديكان خود، مؤمنيني را كه تعدادشان اندك بود، نيز با خود حمل كند.

حضرت نوح(عليه‌السلام) كشتي را آماده كرد و به مؤمنين گفت: «سوار شويد و هنگام حركت و توقف كشتي، نام خداي متعال را به عنوان تيمن بر زبان آوريد، چون كشتي سبب رهايي نيست، بلكه مي‌بايست دل‌هاي خود را متوجه خدا كنيد، لذا او به حركت درآورنده و متوقف كننده كشتي است. »

سرگذشت دردناك فرزند نوح :

نوح پس از آن به سراغ پسر آمد. عاطفه پدري، آن حضرت را بر آن داشت، تا او را كه به جهت پافشاري بر كفر از كشتي فاصله داشت، به نزد خود فراخواند، لذا به او فرمود: فرزندم همراه با ما سوار شو، تا از غرق شدن رهايي يابي، كفر نورز و به انكار دين خدا مپرداز.

ولي پسر دعوت پدرش را نپذيرفت و بر نافرماني خود اصرار ورزيد و تصور كرد آن چه قرار است به  وجود آيد، يك سلسله امور طبيعي و معمولي است و اميدوار بود كه بدون  سوار شدن بر كشتي نجات يابد. از اين رو به پدرش گفت: من به كوهي كه آب به آن نميرسد پناه مي‌برم و از غرق شدن نجات خواهم يافت.

نوح(عليه‌السلام) گفت: اي پسر! امروز هيچ نگهداري در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كه خدا به او رحم كند، ولي او همچنان از دادن پاسخ مثبت به پدر امتناع مي‌ورزيد و تصور مي‌كرد تلاشش براي دست يابي به قله كوه او را از غرق شدن مي‌رهاند، ولي قدرت آب و امواج خروشان آن، فرزند گمراه و كافر نوح(عليه‌السلام) را دركام خود فرو برد.

نوح(عليه‌السلام) فرياد زد: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعده تو در مورد نجات خاندانم حق است. خداوند در پاسخ نوح(عليه‌السلام) فرمود:‌اي نوح(عليه‌السلام) او از اهل تو نيست، او عمل ناصالحي است، بنابراين آنچه را از آن آگاه نيستي، از من مخواه.

نوح(عليه‌السلام) عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مي‌برم، از درگاهت چيزي بخواهم كه آگاهي به آن ندارم و اگر مرا نبخشي و به من رحم نكني، از زيانكاران خواهم بود.

بدين ترتيب آب بالا آمد، كشتي در ميان اموج خروشاني چون كوه، به حركت درآمد. خداوند باران شديدي را فرو فرستاد، كه زمين مانند آن را به خود نديده بود، به زمين نيز فرمان داد تا آب‌ها از گوشه و كنار آن جوشيدن گيرد، بدين ترتيب باران و آب زمين با يكديگر درآميخته، طوفان مهيبي بوجود آوردند، كه براي عبرت حضرت نوح(عليه‌السلام) و هلاك كافران  مقدر شده بود.

طوفان سيل و آب سراسر جهان را فرا گرفت، سرنشينان كشتي نجات يافتند و گنهكاران به هلاكت رسيدند، هنگامي كه مجازات الهي در مورد قوم ستمگر نوح(عليه‌السلام) به پايان رسيد و آن سنگدلان لجوج و تيره بختان كوردل، به هلاكت رسيدند. خداوند به زمين فرمان داد تا آب خود را فرو برد و به آسمان نيز دستور داد تا از بارش باران باز ماند. پس از اين فرمان، بي‌درنگ آب‌هاي زمين فرو نشستند و آسمان از باريدن باز ايستاد و كشتي بر سينه كوه جودي، سينه گرفت، پس از آنكه كشتي در كنار كوه لنگر انداخت و زمين آب‌ها را فرو برد، خداوند به نوح(عليه‌السلام) دستور داد تا از كشتي فرود آيد.

طبق برخي از روايات در سرزمين موصل فرود آمدند، نوح(عليه‌السلام) و همراهان او، در پاي همان كوه جودي خانه‌هايي ساختند و نام آن را سوق الثمانين(بازار هشتاد نفر) نهادند.

كم كم نسل بشر از همان هشتاد نفر، كه سه نفر از آن‌ها به نام‌هاي (سام، حام و يافث) از پسران نوح(عليه‌السلام) بودند ادامه يافت و رو به افزايش نهاد و نيز حضرت نوح(عليه‌السلام) بر فراز كوه جودي مسجدي ساخت و در آن با پيروانش به عبادت خداي يكتا و بي‌همتا مي‌پرداخ

 


|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks
نخستین پیامبر اولوا العزم دارای کتاب

حضرت نوح(ع) نخستین پیامبر اولوالعزم بود که خداوند او را با کتاب و شریعت مبعوث فرمود. شریعت و کتاب او نخستین شریعت و کتابی بود که در بردارنده قوانین و احکام الهی بود. حضرت نوح(ع) دومین پدر نسل کنونی انسان است. حضرت آدم(ع) و حضرت ادریس(ع) قبل از او بودند. نسبت سایر پیامبران الهی به نوح(ع) منتهی می‌گردد. همسر وی «والیه» بود.  او حضرت نوح(ع) را مجنون معرفی کرد. نام پسران نوح(ع)؛ حام، سام، یافث و کنعان بود. کنعان در طوفان غرق شد.

                                  Image


 

داستان حضرت نوح(ع) در قرآن کریم

قرآن، داستان نوح(ع) را به تفصیل (در سوره هود آیه 25 به بعد و سوره نوح) بیان کرده است. قوم نوح بت‌پرست بودند. حضرت نوح(ع) 950سال آن ها را به خداپرستی دعوت کرد. آن ها او را خیلی ‌آزار دادند. حضرت نوح(ع) در رسالت خود، شکیبایی و استقامت بسیار ‌ورزید. مردم را به توحید دعوت ‌ کرد. با این همه، جز عدّه کمی به او ایمان نیاوردند. حضرت نوح(ع) قومش را به آمدن عذاب الهی تهدید کرد. آن ها به؛ انکار و لجاجت و عناد خود ادامه دادند. نوح(ع) نومید شد. نفرین کرد. خداوند  نفرین او را مستجاب کرد. به وی فرمود؛ ... کشتی بزرگی بساز.

 

 طوفان نوح عذابی فراگیر و گسترده

نوح(ع) اولین پیامبری است که در زمانش عذاب طوفان بر کافران و مشرکان فرود آمد. هنگام نزول عذاب، نوح(ع) همراه پیروان خود سوار کشتی شد. همه مشرکین در طوفان غرق شدند. سرانجام عذاب الهی به پایان رسید. کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت.

 

 950سال، پیامبری حضرت نوح(ع)

عمر نوح(ع) طولانی بود. به طوری که در ادبیات عربی و فارسی ضرب المثل شده است. عمر او بین هزار تا دو هزار و هشتصد سال(1000،1450،1470،2300، 2500و2800سال) نقل شده است. از این مدّت، 950 سال را به رسالت و پیامبری مشغول بود.

 

 نجف، محلّ قبر حضرت نوح(ع)

قبر حضرت نوح(ع) در شهر نجف و در کنار قبر امیر المومنین علی(ع) قرار دارد. در زیارت‌نامه‌ی امام علی(ع) به این مطلب اشاره شده است.


|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : دو شنبه 16 آبان 1390
نویسنده : Oda Pardeks

از فرود آمدن آدم علیه السلام و حوا بر زمین، سالهای زیادی می گذشت و هر روز بر جمعیت انسان ها اضافه می شد و نسل آدم علیه السلام رو به فزونی می نهاد و زمین جولانگاه فرزندان آدم علیه السلام بود .

از آن روز که بشر پا به عرصه کره خاکی نهاد، پیکار حق و باطل نیز آغاز گشت و هر چه تعداد انسان ها زیادتر می شد، عرصه این پیکار نیز وسیع تر می گشت . آن روز که قابیل نتوانست هابیل را تحمل کند و در فکر از میان برداشتن او افتاد، آدم علیه السلام به نصیحت و راهنمایی او پرداخت و او را از نافرمانی و معصیت بر حذر داشت، اما قابیل به سخنان آدم علیه السلام گوش نداد و به وسوسه های شیطان رو آورد و مرتکب قتل برادر و فساد بر زمین شد . این پیکار هم چنان ادامه یافت .

خداوند برای راهنمایی و رساندن انسان ها به سوی نور و رهایی آن ها از ظلمت، پیامبرانی را یکی پس از دیگری فرستاد تا به یاری آدمیان بیایند و آن ها را به وادی هدایت رهنمون شوند . بدین سان پس از حضرت آدم علیه السلام پیامبرانی آمدند و به هدایت گری پرداختند .

چند نسل پس از آدم علیه السلام، ادریس علیه السلام به پیامبری رسید . خداوند پس از ادریس علیه السلام اولین پیامبر اولوالعزم خود یعنی نوح علیه السلام را به سوی مردم فرستاد و این در هنگامی بود که مردم به جای سپاسگزاری از خدا و پیروی از رسولان قبلی، به وسوسه های شیطان گوش می دادند .

آری در حالی که صدها سال از هبوط آدم علیه السلام بر زمین می گذشت، به جای خداپرستی و اطاعت از فرستادگان خدا، بت پرستی و توسل به بت ها در میان مردم رواج یافته بود .

آنان بت های گوناگونی به نام های «ود» ، «سواع » ، یغوث » ، «یعوق » ، «نسر» و امثال آن را می پرستیدند . (1) هر گاه گرفتار می شدند، برای رفع مشکلات زندگی خود به آن بت ها توسل می جستند و در برابر آنان خضوع می کردند . در مصائب به آن ها پناه می بردند و شفای بیماران خود را از بت ها می خواستند هرگاه خشکسالی می آمد، می کوشیدند تا با جلب خشنودی و رضایت بت ها، زمینه نزول باران را فراهم نمایند .

×× چرا بیشتر مردم در آن دوران به بت پرستی رو آورده بودند؟

× با رجوع به تاریخ، روشن می شود که دو مساله باعث پیدایش بت پرستی و خضوع در برابر بت و پرستش آن ها بوده است: جلب منفعت و دفع ضرر .

انسان هایی که جمعیتشان از زمان حضرت آدم علیه السلام تا حضرت نوح علیه السلام رو به فزونی نهاده بود، نیازهای متعددی پیدا کرده بودند و چون به تنهایی قادر به برآورده ساختن آن احتیاجات نبودند، ناچار در برابر سبب مربوط به هر حاجت خضوع می کردند و آن را می پرستیدند .

از سوی دیگر، وقوع طوفان ها، زلزله ها و بلایای طبیعی این خیال را در آن ها پدید آورد که اسباب قاهره ای در کار است که با خضوع در برابر آن ها و عبادت آنان می توان از خشمشان جلوگیری کرد . (2) پس به طور کلی می توان گفت آن چیزی که بشر را به بت پرستی و شرک واداشت یکی از این دو مساله بوده است: یا خوف از خشم آلهه و بیم از سلطنتی که برای آن آلهه نسبت به حوادث زمینی قائل بودند; یا امید به برکت و سعادتی که از ناحیه بت ها می پنداشتند (3)

×× آیا قرآن نیز آنچه را که از تاریخ بیان گردید، تایید می نماید؟

× آری قرآن بیم و هراس و امید و منفعت طلبی را به عنوان دو عامل پیدایش و روآوری به بت پرستی دانسته و با پذیرش نیاز انسان به تکیه گاه و پشتیبان در خوف ها و خواسته هایش، تذکر می دهد آن که می تواند ترس شما را زایل کند و امید شما را برآورد، این بت ها نیستند . از این روی، بت پرستان را مذمت می کند و می فرماید: «آیا به جز خدا را به دوستی می گیرید، در حالی که اوست آفریننده آسمان ها و زمین و اوست طعام دهی که خود بی نیاز از طعام دهنده است .» (4) باز به همین خاطر است که نوح علیه السلام به قومش می گوید: «از بت پرستی دست بردارید و به سوی او رو آورید تا از آسمان بر شما باران فرستد و شما را به اموال و فرزندان کمک کند و برای شما نهرهایی قرار دهد . چرا برای خدای یگانه شکوهی قائل نمی شوید؟ در حالی که اوست که شما را با این تنوع آفرید . آیا نمی نگرید هفت طبقه آسمان را چه نیکو آفرید و ماه را در میان آن ها چون نوری و خورشید را همانند چراغی روشن کننده قرار داد؟ ای مردم، خدا شما را از زمین خلق کرد، سپس شما را به آن باز می گرداند و سرانجام شما را از زمین مبعوث می کند و خداست که زمین را برای شما همانند بستری قرار داد تا به راحتی در آن سیر کنید .» (5)

پس توصیه خداوند به بت پرستان آن بود که خدا پاسخگوی بیم و امید شماست، نه این بت ها و از این جهت تنها اوست که شایسته پرستش است .

×× آیا این دو عامل به یک اندازه در بت پرستی نقش داشته اند؟

× خیر . خوف بیشتر تاثیر داشته; چرا که طبعا اعتماد و امید مردم به خودشان است و کم تر به دیگران امیدوار می شوند و لذا قرآن هم وقتی وظایف انبیاء علیهم السلام را بر می شمرد، انذار را بیش تر ذکر می کند تا بشارت را . (6)

×× آیا امروزه نیز مرام بت پرستی وجود دارد؟

× آری . تمدن عصر حاضر نیز معجونی مرکب از سنت های بت پرستی قدیم است، با این تفاوت که بت پرستی قدیم جنبه فردی داشت، ولی در عصر حاضر به شکل اجتماعی درآمده است . (7) اگر دیروز یک فرد نفع و ضرر خود را در خضوع و پرستش و تبعیت از یک بت می دید، امروزه جوامع بشری سود و زیان خود را در بت هایی چون تمدن غرب و قدرت های بزرگ و به طور کلی در غیر خدا می بینند; از استکبار جهانی می هراسند و به دنبال جلب رضایت اویند و نفع و سود خود را یکسره در تمدن غرب می جویند .

×× آیا بت پرستان بت ها را شفیع نزد خدا می پنداشتند، یا آن ها را خدای مستقل می دانستند؟

× آیین بت پرستی در آغاز پیدایشش، بر اساس توحید صانع بود; یعنی آنان خالق جهان را یکی می دانستند و این بت ها را شفیع نزد خدا می پنداشتند و می گفتند: این بت ها را نمی پرستیم، مگر برای این که ما را قدمی به خدا نزدیک کنند (8) و چون این مقربان از حواس آنان غایب بودند، از این روی مجسمه ای به صورت بت برای آنها می ساختند و به این وسیله با عبادت و پرستش به آن ها تقرب می جستند تا شفیع ایشان نزد خدا شوند . (9)

البته بسیاری از عوام مشرکان، بت را مستقل در الوهیت می دانستند، نه شفیع در درگاه خدا و حتی آن را مقدم بر خدای متعال و برتر از او می پنداشتند . (10)

×× آیا علت استمرار بت پرستی، فقط همان مساله بیم و امید است؟

× خیر عوامل دیگری نیز در استمرار بت پرستی نقش داشته اند که در ادامه ذکر می شود . به هر حال باید گفت که بت پرستی تنها به پرستش یک مجسمه یا ستاره یا خورشید خلاصه نمی شود، بلکه هر کس از غیر خدا بترسد و قطع امید نکند، گرفتار نوعی شرک و بت پرستی شده است . چنان که از امام صادق علیه السلام روایت شده است تنها کسانی مسلمان واقعی و راستین هستند که در دین و پرستش و اعتقادشان چیزی را با خدا شریک نکرده اند . (11) اینان کسانی هستند که خیر را به دست خدا می بینند و تنها از نافرمانی و خشم او می ترسند .

به هر حال در حالتی که ظلمت کفر و شرک، سراسر هستی را فرا گرفته بود و همگان در دام شیطان گرفتار شده بودند و زمین و آسمان در انتظار روشنایی و نور به سر می برد، خداوند فرستاده ای دیگر و پیامبری اولوالعزم را برای ارشاد مردم مبعوث نمود و فرمود: «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم تا قومش را قبل از آمدن عذاب دردناک انذار دهد» (12)

×× پیامبر اولوالعزم با سایر پیامبران چه تفاوتی دارد؟

× در روایات نقل شده است که از میان همه انبیا تنها 313 نفر دارای مقام رسالت بوده اند و از بین این رسولان، به پنج نفر انبیای اولوالعزم گفته شده است که عبارتند از: حضرت نوح علیه السلام، حضرت ابراهیم علیه السلام، حضرت موسی علیه السلام، حضرت عیسی علیه السلام، و حضرت محمد صلی الله علیه و آله .

البته باید دانست در خود قرآن هم از پیامبرانی به عنوان اولوالعزم سخن به میان آمده، ولی نام آن ها به صراحت گفته نشده، بلکه فرموده است: «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل » . (13) از این آیه فقط این مطلب استفاده می شود که پیامبران اولوالعزم دارای عزم راسخ و صبر و استقامت بوده اند . البته در روایات، ویژگی انبیای اولوالعزم این چنین بیان شده است که فقط ایشان صاحب شریعت بوده اند (شریعت یعنی احکام اجتماعی و قوانین لازم برای روابط پیچیده جامعه انسانی).

از این روی، کتاب های آسمانی دو دسته اند: 1- کتاب های آسمانی مانند زبور; «و آتینا داود زبورا» (14) (ما به داود زبور را دادیم). طبق روایات، داود از پیامبران اولوالعزم نبوده و کتاب آسمانی چنین پیامبرانی فقط دارای مطالب اخلاقی، خبرهای غیبی، ادعیه، مناجات و امثال این ها بوده است .

2- کتاب های آسمانی به نام شریعت . همان طور که قبلا اشاره شد، طبق روایات فقط پنج نفر از پیامبران دارای چنین کتاب های آسمانی بوده اند که نفر اول آن ها، حضرت نوح علیه السلام است . مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان، جلد دوم، ذیل آیه 213 سوره بقره گفته اند: ظهور این آیه در آن است که زندگی انسان ها قبل از زمان حضرت نوح علیه السلام بسیار ساده بوده است; یعنی هنوز به صورت زندگی شهری و اجتماعات وسیع در نیامده بود تا محتاج قانون باشد . (15)

×× نوح علیه السلام در برابر قومی که همگی به بت پرستی رو آورده بودند به چه کاری دست زد؟

× حضرت نوح علیه السلام هرگز خود را فردی تنها نمی دانست که در مقابل یک قوم نمی تواند کاری انجام دهد و سخنانش اثری ندارد، پس باید از رسالت خویش دست بردارد، بلکه او به وظیفه خود و به مسؤولیتی که خداوند بر دوش او نهاده بود می اندیشید و تلاش می کرد با استفاده از بهترین روش ها، قوم خود را راهنمایی کند و آنان را از بت پرستی و شرک نجات دهد . او استوار و ثابت قدم، رسالت خویش را آغاز کرد و از هیچ کوششی در رسیدن به مقصدش - یعنی نجات مردم از بت پرستی - کوتاهی نکرد; هر چند قومش او را مسخره می نمودند و می گفتند: به این مرد بنگرید که با آن که همانند ماست و مانند ما انسان ها غذا می خورد و راه می رود و لباس می پوشد، ادعای برتری دارد و خود را فرستاده خدا می شمارد و از وجود خدایی به جز بت هایمان خبر می دهد . مردم بدانید او دیوانه است و دچار جن زدگی شده است .

نوح علیه السلام که با عزمی راسخ در اندیشه انجام رسالت الهی خویش بود، به تبلیغ و ارشاد قومش ادامه داد و با وجود شنیدن سخنان سخت و اتهامات گزنده ای که به او نسبت می دادند، باز هم در پی انذار و بیم دادن آنان بود و می گفت: ای مردم، از خدا بترسید و از روز عذاب دردناک بر حذر باشید . حضرت نوح علیه السلام سالهای بسیاری میان قومش زندگی کرد و به دعوتش ادامه داد، اما جز تعداد اندکی به او ایمان نیاوردند .

×× قرآن کریم گفت و گوی میان نوح علیه السلام و قومش را چگونه نقل نموده است؟

× نوح علیه السلام به آن قوم بت پرست گفت: «من به طور آشکار شما را از نافرمانی خدا بیم می دهم » (16) ای قوم، دست از بت پرستی بردارید و «خدا را بپرستید و از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید» (17) ای مردم، اگر دست از شرک بردارید و به عبادت خدای یکتا بپردازید، مطمئن باشید که «خداوند گناهان گذشته شما را می بخشد و شما را عذاب نمی نماید» (18) . در برابر این سخنان نوح علیه السلام، عده ای اندک به نوح ایمان آوردند، اما تعداد زیادی به انذارهای او توجه نکردند، بلکه «کافران به او گفتند می بینیم که تو بشری مثل ما هستی » (19) و مانند ما زندگی می کنی و غذا می خوری و می خوابی تو چگونه خود را رسول خدا می نامی و از او خبر می دهی، در حالی که «ما برای تو بر خودمان هیچ برتری نمی بینیم » (20) . فرشته که نیستی، اموال بسیار هم که نداری، حتی «پیروانت افراد فرومایه هستند» (21) آنان به نوح گفتند: نه تنها «هیچ برتری بر خودمان برایت نمی بینیم، بلکه گمان می بریم که تو از دروغگویان هستی » (22) و «این سخنانی که می گویی افترایی بیش نیست » (23) که به دروغ به خدا نسبت می دهی .

ادامه دارد .

پی نوشت ها

1- سوره نوح، آیه 23 .

2- محمد حسین، طباطبایی، ترجمه المیزان، ج 7 ص 41 .

3- همان، ص 270 .

4- همان، ص 42 .

5- اقتباس از آیات 20- 10 سوره نوح

6- محمد حسین، طباطبایی، پیشین، ص 270 .

7- همان، ج 4 ص 254 .

8- زمر، آیه 3 .

9- محمد حسین، طباطبایی، پیشین، ج 6، ص 153 .

10- همان، ج 10، ص 413/انعام، آیه 136 .

11- روایت ابن مسکان از امام صادق علیه السلام در اصول کافی، به نقل از ترجمه المیزان، ج 7، ص 27 .

12- سوره نوح آیه 1 .

13- سوره احقاف آیه 35 .

14- سوره نساء آیه 163 .

15- آیت الله مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص 264- 263 .

16- نوح، آیه 2 .

17- نوح، آیه 3/شعرا، آیه 108 و آیه 110 .

18- نوح، آیه 4 .

19 و 20- هود، آیه 27 .

21- هود، آیه 27/شعراء، آیه 111 .

22- هود، آیه 27 .

23- هود، آیه 35


|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
موضوعات مرتبط: , ,

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید